بررسی مشکلات نسخه برداری کتب عهدعتیق
28/02/2024تقویم یهودی و معادل میلادی
05/03/2024ویلیام کری
مشتاق برای ماموریت جهانی
«نگاهی به زندگی مبشر باپتیست، ویلیام کری»
اهمیت ماموریت جهانی
در بسیاری از نقاط دنیا مردمانی زندگی میکنند که هرگز از مسیح نشنیدهاند، یا دستکم آنگونه که حقیقت انجیل است نشنیدهاند. آنها اعتقاداتی چون اسلام، بودیسم،[1] مادیگریی،[2] آنیمیسم،[3] هندوئیسم،[4] و… دارند. طبق کلام خدا در افسسیان 2 آیات 1 تا 3 آنها نیاز دارند که مسیر واقعی نجات را بشناسند. اما برای رساندن پیغام انجیل به این مردم، عیسی مسیح دستور واضح و روشنی داده است. « پس بروید و همۀ ملّتها را شاگرد من سازید و آنها را به نام پدر و پسر و روحالقدس تعمید دهید.»[5] اما سوال مهمی پیش میآید، آیا عیسی فقط به شاگردان خودش این دستور را داد؟ در دورانی نه چندان دور، عدهایی اینطور نتیجه گیری میکردند که بله ماموریت فقط برای شاگردان عیسی مسیح بوده است. اما همان زمان کسانی بودند که طور دیگری میاندیشیدند. در این نوشتار کوتاه، نگاهی به زندگی یکی از اشخاصی خواهیم داشت که از متی باب 28 آیه 19 و 20 تفسیر دیگری نسبت به ایمانداران زمانه خود داشت.
یک شاگرد واقعی
ویلیام کری در سال 1761 در دهکده کوچکی به نام «پولرسپری »[6] در انگلستان به دنیا آمد.[7] پدر او معلم یک دبستان در یک روستا بود.[8] وقتی دوازده ساله بود دستور زبان لاتین را کاملا آموخته بود و همچنین به صورت خودآموز زبانهای عِبری و یونانی را آموخت و به هلندی و فرانسوی هم آشنایی پیدا کرد.[9] وقتی نوجوان شد در شهر «هَکِلتون»[10] در یک مغازه کفش دوزی به شاگردی پرداخت. در همین زمان از طریق همکار خود به مسیح ایمان آورد و با یک گروه باپتیست به نام «باپتیستهای ویژه» آشنا شد.[11] او در اکتبر 1783 به دست یکی از رهبران این گروه به نام دکتر رایلَند[12] تعمید گرفت.[13]
در شانزده سالگی مغازه کفاشی باز کرد و در سن نوزده سالگی با دختری به نام دوروتی ازدواج کرد.[14] در همان نوزده سالگی شبان یک کلیسای کوچک باپتیست در شهر مولتون[15] شد. او علاقهمند به خواندن سفرنامه بود. او مطالبی که «جاناتان ادوارز»[16] درباره بیداری بزرگ در آمریکا نوشته بود و همچنین شرح حال اکتشافگرانی که از سرزمینهای غیر مسیحی دیدن کرده بودند را خواند و شدیدا تحت تاثیر قرار گرفت.[17] برای همین نقشه جهان را روی یک تکه چرم بر دیوار مغازه خود آویخت و نقاطی که هنوز مسیح در آنجا موعظه نشده را مشخص کرد.[18] او هر شب برای آن سرزمینها دعا میکرد که خداوند کسانی را برای بشارت به آنها بفرستد.[19] او به این موضوع فکر میکرد که کلیسا چقدر کوتاهی کرده، و در این راستا برای خود وظیفهایی در نظر میگرفت که به سهم خود باید این وضعیت را تغییر دهد.[20]
یک روز در جلسه خادمین ویلیام سوال پرسید که آیا حکم «بروید و دیگر قومها را شاگرد سازید»[21] در مورد نسلهای بعد از رسولان نیز صادق است، یا فقط برای دوران رسولان بوده؟ و پیشنهاد کرد که در این مورد به بحث و تبادل نظر بپردازند. دکتر رایلند، همان کسی که او را تعمید داده بود به نشانه اعتراض به او گفت: «جوان، بنشین بنشین. تو آدم هیجانی هستی. خدا هرگاه بخواهد بت پرستان را به ایمان هدایت کند، این کار را خواهد کرد، اما بدون کمک تو یا من.»[22] کری با شنیدن این سخن مأیوس نشد، اما در ذهن خود به این موضوع فکر میکرد که «اگر وظیفه همه مردم است که به انجیل ایمان بیاورند، پس وظیفه کسانی است که انجیل به آنها سپرده شده، این است که تلاش کنند تا آن را در بین همه ملتها معرفی کنند.»[23]
در همان سال او کتابی در این زمینه نوشت به نام «تحقیق در تعهدات مسیحیان نسبت به کاربرد ابزارهایی در تغییر کیش کفار». او معتقد بود که عیسی مسیح فقط برای شاگردان سخن خود نمیگفت، بلکه برای همه مسیحیان سخن میگفت.[24] در 30 می سال 1792 نوبت او رسید تا در بین خادمین سخنرانی کند، او گفت: «از خدا انتظار کارهای بزرگ داشته باشید، و برای خدا کارهای بزرگ انجام دهید.»[25] امروزه این جمله، شعار بسیاری از سازمانهای بشارتی در دنیا میباشد. مطمئنا مقصود او از انتظار کارهای بزرگ از خدا، دریافت پاداشهای مادی نبود. زندگی آینده او این گفته را تائید میکند.
این سخنرانی او چنان تاثیرگذار بود که جلسه دیگری برگزار شد و در آن برای تشکیل انجمنی موافقت شد که مبشرین را به سرزمینهایی که تا کنون از مسیح نشنیدهاند بفرستد.[26] به این وسیله با کمک یازده تن از دوستان کری، «انجمن باپتیست» بنیان گذاشته شد.[27] همچنین اعضا مبلغی از جیب خود پرداختند تا کار شروع شود.[28] در این زمان شخصی به نام دکتر توماس از منطقه بنگال هندوستان بازگشته بود و از فرصتهای طلایی که این سرزمین برای بشارت انجیل داشت صحبت میکرد. اعضای انجمن تصمیم گرفتند دکتر توماس را به عنوان مبشر به بنگال بفرستند. اما باید کسی او را در این سفر همراهی میکرد.[29] ویلیام با اینکه در آن زمان چهار فرزند داشت،[30] پیشنهاد داد که خودش کسی باشد که برای این ماموریت دکتر توماس را همراهی کند.[31]
رسیدن به هندوستان و آغاز مشکلات
اما رفتن آنها به هندوستان بدون چالش نبود. همسر ویلیام پنجمین فرزند خود را به دنیا آورده بود و اشتیاقی برای این سفر نداشت. اما نهایتا راضی شد.[32] اما مشکل دیگری به وجود آمد. کشتیهایی که در مسیر انگلستان و هند رفت و آمد میکردند متعلق به «کمپانی هند شرقی » بودند. این شرکت از دولت انگلیس اجازه تجارت در هند را داشت. این شرکت مخالف حضور مبشرین مسیحی در هندوستان بود. به همین دلیل از سوار کردن ویلیام و خانوادهاش و دکتر توماس خودداری میکرد. نهایتا خدا راه دیگری برای رفتن آنها به هند باز کرد. دانمارک نیز در هندوستان مستعمره داشت و ویلیام، همراه همسر، پنج فرزند، خواهر زن و دکتر توماس میتوانستند با کشتی دانمارکی به هند سفر کنند.[33] در 11 نوامبر سال 1793 سفر دریایی آنها آغاز شد. در آن زمان ویلیام سی و دو سال سن داشت.[34] پنج ماه طول کشید، و نهایتا به کلکته در هندوستان رسیدند.[35] کشوری که احتمالا روی نقشهایی که در مغازه کفش دوزی خود نصب کرده بود، علامت زده شده بود که نیاز دارند از مسیح بشنوند.
چالشها و مشکلات زندگی در هندوستان
بعد از اینکه آنها به کلکته رسیدند مشکلات از هر طرف هجوم آورند. هزینه زندگی در آن شهر بسیار زیاد بود و 150 پوندی که از انگلیس آورده بودند به زودی تمام شد.[36] کمپانی هند شرقی به او اجازه کار نمیداد، هوای آنجا با هوای انگلستان بسیار متفاوت بود و برای ویلیام و همراهان او بسیار گرم محسوب میشد. همچنین همسر او به کار او بیعلاقه بود. مشکلات عدیده از هر سو، او و خانوادهاش را احاطه کرده بودند و همه چیز ناامید کننده بود. در همین زمان خداوند در جدیدی باز کرد. شخصی به نام «اوندی» به او پیشنهاد کرد مدیر یک کارخانه در سیصد کیلومتری شمال کلکته شود. حقوق خوبی هم به او پیشنهاد شد، و از همه مهمتر، به او اجازه داده میشد در اوقات فراغت، به فعالیتهای مذهبی بپردازد.[37] او به آنجا نقل مکان کرد و توانست به نود نفر از کارگران کارخانه و اهالی یک دهکده، انجیل را بشارت داده و آنها را تشویق کند ایمان بیاورند.[38] او پنج سال مدیر آن کارخانه بود.[39] در این دوران او به یادگیری زبان بنگالی میپرداخت.[40]
کری همچنان با هوای هندوستان مشکل داشت، یک بار او تب شدیدی کرد و نزدیک بود از دنیا برود. همچنان که او ناخوش احوال بود، یکی از پسران او نیز به اسهال شدید مبتلا شد و درگذشت. این ضربه سنگینی برای کری و همسرش بود. همسر او با این شوک، دچار اختلال حواس شد که تا آخر او را رها نکرد.[41] بیماری همسر کری بر مشکلاتی که از هر طرف هجوم آورده بودند افزود. ویلیام بعد از بهبود یافتن از بیماری، ترجمه کتاب مقدس به زبان بنگالی را آغاز نمود. همزمان نیز آموختن زبان سانسکریت را آغاز کرد.[42]
او با اشتیاق فراوان کتاب مقدس را ترجمه میکرد و به مردم محلی بشارت میداد، اما بعد از شش سال، هنوز یک نفر هم ایمان نیاورده بود.[43] در سال 1799 کارخانه تحت مدیریت ویلیام به دلیل یک سیل ویرانگر تعطیل شد.[44] ظاهرا فقط یک راه وجود داشت، و آن بازگشت به انگلیس بود. اما او تسلیم نشد. او ایمان داشت که خدا میتواند درهای جدیدی را باز کند. بنابراین با ایمان به خدا، استقامت میکرد. به دلیل نامههایی که برای کلیسای خود و انجمن میفرستاد، عدهایی به بشارت در هندوستان علاقهمند شدند و چهار نفر از آنها راهی هندوستان گشتند.[45] زمانی که کشتی این افراد به کلکته[46] رسید، کمپانی هند شرقی مانع ورود این افراد به هندوستان شد.
اما خدا یک انگلیسی را فرستاد تا آنها را راهنمایی کند که اگر سوار قایق شوند و بیست و سه کیلومتر دورتر روند، در آنطرف رودخانه که مستعمره دانمارک است میتوانند پیاده شوند. آنها نیز این کار را انجام دادند و در شهر سارامپور[47] که یک فرماندار مسیحی داشت پیاده شدند. چون کارخانه تعطیل شده بود، ویلیام و خانوادهاش نیز به آنها پیوستند.[48] به این ترتیب این شهر مرکز کار آنها شد.[49] متاسفانه دو نفر از این چهار نفر به فاصله کمی بعد از رسیدن به هندوستان فوت کردند. اما دو نفر دیگر یعنی «ویلیام وارد»[50] که متخصص چاپ و سردبیر روزنامه بود و «جوشوعا مارشمن»[51] و همسرش سالها دوش به دوش ویلیام کری خدمت کردند.[52]
این سه خانواده تصمیم گرفتند متحداً با هم زندگی کنند. کری که اکنون زبان بنگالی و سانسکریت را خوب آموخته بود، در کالج کلکته شروع به تدریس زبان کرد و اینکار تا سی سال بعد از آن ادامه پیدا کرد.[53] او تمام درآمد خود را به یک صندوق مشترک میریخت و فقط ماهی پنجاه روپیه برای مخارج زندگی خانواده برمیداشت. مارشمن یک آموزشگاه شبانه روزی تاسیس کرد و او هم تمام درآمد خود را به صندوق میریخت و فقط ماهی سی روپیه برمیداشت. وارد نیز که متخصص چاپ بود چاپخانهایی تاسیس کرد و فقط ماهی بیست روپیه برمیداشت.
این سه نفر، پنج سال به این شکل با هم زندگی کردند. بعد از اتمام پنج سال عهد تازهایی با هم بستند که قسمتی از آن عینا نقل میشود. «بیائید بی دریغ خود را وقف این هدف عالی سازیم. هرگز این اندیشه را به خاطر خود راه ندهیم که وقت ما، توانایی ما، نیروی ما، خانواده ما، حتی جامههای ما که بر تن داریم، از آن خود ماست. بیائید همه را به خدا و برای تحقق دادن به خواست او ایثار کنیم، تا او نیز ما را برای خدمت به خودش تقدیس نماید. بیائید برای همیشه فکر اندوختن دیناری از مال دنیا را برای خود یا فرزندانمان از سر بیرون کنیم. خانوادهایی یافت نمیشود که حتی در آغوش ناز و نعمت، به اندازه روزهایی که ما با هم میزیستیم، روی آسایش و شادی دیده باشد. اگر باز بتوانیم به همین منوال زندگی کنیم، ممکن است امیدوار باشیم که در آتیه گروه ایمانداران، خدا را برای فرستادن ما به این کشور سپاسگزار باشند.»[54]
چه مبارک است پاهایی که بشارت میدهند
با آمدن نفرات جدید، کار بشارت آنها کم کم امیدوار کنندهتر شد. در پایان سال 1799 اولین هندی به مسیح ایمان آورد.[55] این اولین شخصی بود که بعد از هفت سال خدمت ویلیام به مسیح ایمان میآورد.[56] بعدتر دو زن به مسیح ایمان آوردند. بعد از آن نیز یک برهمایی ایمان آورد و او بعدها واعظ مسیحی شد.[57] و اینگونه هر سال بر تعداد ایمانداران آن منطقه افزوده میشد. زمانی که آنها گستره مناطقی که در آنجا بشارت میدادند را گسترش دادند، مردم چند دهکده بتهای خود را دور ریختند و منتظر معلم کلام ماندند تا آنها را تعلیم دهد. این نتیجه یک انجیلی بود که به یکی از دهکدهها رسیده بود و با دقت نیز از آن نگهداری میشد.[58]
اما با زیادتر شدن مسیحیان، جفا نیز آغاز گردید. مردم با آنها رفتار خوبی نداشتند. مغازهداران آنها را به مغازههای خود راه نمیدادند. حتی یکی از ایمانداران به دست مخالفین مسیحیت کشته شد. دولت نیز تعالیم انجیل و چاپ مطبوعات مسیحی را ممنوع اعلام کرد، و به دو نفر مبشر دیگر که قرار بود به آنها بپیوندد اجازه ورود داده نشد.[59] کار به سختی پیش میرفت و جفاها همچنان ادامه داشت. اما هر روز مردان و زنان جدیدی به مسیح ایمان میآوردند. ده سال از شروع کار در شهر سامپور گذشته بود و دویست نفر به مسیح ایمان آورده و تعمید گرفته بودند.[60] در این زمان همسر کری از دنیا رفت. همسر او چهارده سال بعد از مرگ فرزندشان با بیماری و اختلال حواس دست و پنجه نرم میکرد. ویلیام مدتی بعد با زنی دانمارکی ازدواج کرد.[61]
کار ترجمه کتاب مقدس به زبانهای مختلف هندی به خوبی پیش میرفت. در سال 1800 آنها یک چاپخانه برای چاپ کتاب مقدس تاسیس کردند.[62] اما یک بار چاپخانه آنها آتش گرفت و همه نسخههای دست نویس از بین رفت.[63] برای تهیه هر کدام آنها سالها وقت گذاشته شده بود. اما کری تسلیم نشد و مجددا شروع به ترجمه کرد.[64] خدا همیشه با آنها بود. وقتی خبر این حادثه به انگلیس رسید، مبلغ قابل توجهی برای آنها ارسال کردند که حتی بیشتر از مقدار لازم برای ترمیم چاپخانه بود.[65] در سال 1713 قرارداد قبلی کمپانی هند شرقی با دولت انگلیس تمام شد و مسیحیان به دولت انگلیس فشار آوردند که برای قرارداد جدید، حتما آزادی بشارت مسیحی در هند را در قرارداد بگنجاند. خوشبختانه آنها موفق شدند و دوران جدیدی برای رساندن پیغام انجیل در هند آغاز گردید.[66]
ویلیام کری در شهر سارامپور یک دانشکده تاسیس کرد که در همان ابتدا سی و هفت دانشجو داشت.[67] او زبانهای محلی را می آموخت و کتاب مقدس را به آن زبانها ترجمه میکرد. او کل عهد جدید را به زبانهای بنگالی، سانسکریت و پنجابی ترجمه و منتشر کرد. همچنین کل کتاب مقدس را به زبان مراتی ترجمه کرد که در سال 1820 چاپ شد.[68] در چهل و یک سالی که در هندوستان بود مجموعا کل کتاب مقدس و یا قسمتهایی از آن را به چهل زبان و لهجه هندی ترجمه کرد.[69] آنها هزاران نسخه از کتاب مقدسهای ترجمه شده را از طریق چاپخانهایی که داشتند چاپ و در مناطق مختلف پخش میکردند.
البته اینکار به سادگی صورت نمیگرفت، آنها نیاز داشتند که حتی کاغذ را هم خودشان تولید کنند. بنابراین یک کارخانه کاغذسازی در سارامپور تاسیس کردند که تا چهل سال بعد از آن تنها کارخانه کاغذ سازی هندوستان بود.[70] در قسمت چاپ نیز همین مشکلات وجود داشت. بعد از اینکه یک زبان را میآموختند، باید آن حروف را برای چاپ روی کاغذ طراحی میکردند و میساختند.[71] بعد از آن چاپ و صحافی کتاب مقدس به آن زبان ممکن میشد. همه اینها بسیار زمانبر بود. او فرهنگ لغات زبان بنگالی را نوشت. البته فرهنگهای زبان بنگالی دیگری نیز وجود داشت، اما هیچکدام آنها کامل نبود. او و همکارانش اولین روزنامه به زبان بنگالی را منتشر کردند.[72]
شما نور و نمک جهانید
در سال 1799 که پنج سال از ورود او به هندوستان میگذشت، ویلیام با جماعتی برخورد کرد که قصد داشتند بیوه زنی را همراه جسد شوهرش زنده زنده بسوزانند. او به شدت به اینکار اعتراض کرد و آن را آدمکشی نامید. اما آنها گفتند که این سنت آنهاست و بدون توجه به اعتراض ویلیام و نالههای زن، او را سوزاندند. بعدتر ویلیام متوجه شد که این یک رسم است به نام «ساتی»[73] و فقط در شش ماه گذشته در دهکدههای اطراف محل سکونت او، دویست و هفتاد و پنج زن، زنده زنده سوختهاند.[74] ویلیام سی سال بر علیه این رسم وحشیانه مبارزه کرد و نهایتا از طریق دوستانش در انگلستان موفق شد که دولت را وادار کند که این رسم را ممنوع کند.[75] و در 4 دسامبر 1829 متن ممنوعیت این سنت، جهت ترجمه به زبان بنگالی از طرف دولت انگلیس به ویلیام کری داده شد.[76]
ادیان مختلف در هندوستان رود گنگ را مقدس میشمارند. به همین دلیل مردم برای این رود قربانی میگذرانند و گاهی فرزندان خود را به عنوان قربانی به این رودخانه میانداختند. حتی بعضی مردان و زنان بالغ به اختیار خود و برای دریافت پاداش در دنیای بعد از مرگ، خود را به این رود خروشان میانداختند و میمردند. ویلیام با این رسم نیز مبارزه کرد و نهایتا دولت برای جلوگیری از اجرای این رسم نیز قوانینی به تصویب رساند.[77] قانون دیگری که او توانست آن را غیرقانونی اعلام کند سوزاندن جذامیان بود. مردم گودالهایی میکندند و جذامیان را در آن میسوزاندند. کری مدتها برای جلوگیری از این رسم تلاش کرد و حتی در شهر کلکته یک پرورشگاه برای آنها ساخت.[78]
قانون دیگری که او با آن مخالفت کرد رسم «کاستی» بود. این رسم به زنان طبق پائین جامعه اجازه نمیداد که از کمر به بالا لباس بپوشند. وقتی تعدادی از زنان این طبق اجتماعی به مسیح ایمان آوردند، از بند سنتهای قدیمی آزاد شده و بالا پوش پوشیدند. اینکار با اعتراض اعضای طبقات بالاتر اجتماعی مواجه شد و جفا بر مسیحیان آغاز گردید. زنان مسیحی مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و مخالفان لباسهایشان را پاره میکردند. کلیساهای مسیحی را آتش زدند و ویران نمودند. اما در سال 1859 دولت به زنان اجازه داد که بالاپوشی زمخت بر تن کنند.[79]
هر که تا به آخر صبر کند نجات خواهد یافت
با اینکه سالهای اول حضور ویلیام در هندوستان خیلی امیدوار کننده نبود، اما با تلاش و پشتکار و باور به آن کاری که شروع کرده بود، توانست بعد از بیست و دو سال، فقط هفتصد و شصت و شش نفر را خودش تعمید دهد. چهل و یک سال بعد از ورود او به هندوستان، بیش از سی مبشر خارجی و چهل معلم هندی[80] در هجده منطقه هندوستان خدمت میکردند که هر کدام از آنها نیز خدمات ارزشمندی انجام میدادند.[81] در زمان مرگ او اعضای کلیسایی که تاسیس کرده بود به ششصد نفر میرسید.[82] همچنین در آموزشگاههایی که از طریق او بنا شده بود، ده هزار نفر تحصیل میکردند.[83] او بیست شش کلیسا و صد و بیست شش مدرسه روستایی و دانشکده در شهر سرامپور برای هندی ها تاسیس کرد.[84] و همه اینها از طریق شخصی انجام میشد که تحصیلات آکادمیک الهیاتی نداشت و زندگی را با کفش دوزی آغاز کرده بود. او تمام زندگی خود را حول محور همان شعار اولیه به پیش برد. برای خدا کارهای بزرگی انجام دهید و از او انتظار کارهای بزرگ داشته باشید.
ویلیام کری که برای پنج ماه عازم هندوستان شده بود، چهل یک سال در هندوستان خدمت کرد و در این مدت هرگز به کشورش بازنگشت.[85] او در 9 ژوئن سال 1834 در شهر سرامپور هندوستان در سن هفتاد و سه سالگی از دنیا رفت، اما قبل از مرگش گفت که «هیچ آرزوی برآورده نشدهایی ندارد.»[86] در واقع آرزوی او همانهایی بود که در زندگیاش اتفاق افتاده بود، یعنی رساندن انجیل به مردمی که درباره آن نشنیده بودند. در زمان مرگ او، دولت هندوستان به پاس خدمات او برای مردم هند، دستور داد پرچمهای کشور به حالت نیمه افراشته شوند.[87]
کلام آخر
ویلیام کری پیشتاز جنبش میسیونری عصر جدید است. دو سال بعد از اینکه او به هندوستان اعزام شد، «انجمن میسیونری لندن» تاسیس شد و دو سال بعد از آن نیز «انجمن میسیونری آمریکا» تاسیس شد. از آن زمان تا کنون صدها مبشر برای رساندن پیغام انجیل، همینطور تاسیس مدرسه، پرورشگاه، بیمارستان و دیگر آموزشگاهها به سراسر جهان فرستاده شدهاند. احتمالا امروز بسیاری از قسمتهایی که در نقشه چرمی که روی دیوار مغازه کفش دوزی ویلیام نصب شده بود با مسیح آشنا شدهاند. اما هنوز هم خیلی از آن مناطق از مسیح نشنیدهاند. هنوز هم جاهایی هستند که نیاز دارند محبت مسیح را بچشند و با کمک مردان و زنان خدا، رسمهای خرافاتی و ضد انسانی آنها برانداخته شود. باید بدانیم خدا قادر است از طریق کسانی که تسلیم اراده او هستند و به دعوت او لبیک میگویند، کارهای بزرگی انجام دهد. کارهایی فراتر از هر آنچه تصور کنیم.
نویسنده: رامین باقری. دسامبر 2023
[1] Buddhism
[2] Materialism
[3] Animism
[4] Hinduism
[5] انجیل متی باب 28 آیه 19 از ترجمه مژده
[6] Paulerspury
[7] عیسی دیباج، مقاله ویلیام کری، وبسایت کلمه (ایلام) 2023
[8] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 1
[9] همان منبع. ص 1
[10] Hackletn
[11] عیسی دیباج، مقاله ویلیام کری، وبسایت کلمه (ایلام) 2023
[12] Dr. Ryland
[13] عیسی دیباج، مقاله ویلیام کری، وبسایت کلمه (ایلام) 2023
[14] همان منبع
[15] Multn
[16] Janatan Edwards
[17] دانلد دی اسمیتون، کلیسا: از اصلاحات تا روزگار ما، انتشارات ایلام، ص 221
[18] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 1
[19] عیسی دیباج، مقاله ویلیام کری، وبسایت کلمه (ایلام) 2023
[20] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 1
[21] انجیل متی باب 28 آیه 19
[22] دانلد دی اسمیتون، کلیسا: از اصلاحات تا روزگار ما، انتشارات ایلام، ص 222
[23] مارک رابینسون، زندگی جدید در سایه مسیح. جلد ششم، ماموریت های جهانی. نسخه الکترونیکی ص 10
[24] مری جو ویور، درآمدی به مسیحیت، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، ص 312
[25] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 2
[26] ارل ای کرنز، سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ.انتشارات ایلام، ص 400
[27] دانلد دی اسمیتون، کلیسا: از اصلاحات تا روزگار ما، انتشارات ایلام، ص 222
[28] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 2
[29] عیسی دیباج، مقاله ویلیام کری، وبسایت کلمه (ایلام) 2023
[30] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 2
[31] عیسی دیباج، مقاله ویلیام کری، وبسایت کلمه (ایلام) 2023
[32] همان منبع
[33] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 2
[34] عیسی دیباج، مقاله ویلیام کری، وبسایت کلمه (ایلام) 2023
[35] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 2
[36] عیسی دیباج، مقاله ویلیام کری، وبسایت کلمه (ایلام) 2023
[37] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 2
[38] همان منبع. ص 2
[39] عیسی دیباج، مقاله ویلیام کری، وبسایت کلمه (ایلام) 2023
[40] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 2
[41] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 2
[42] Sanskrit
[43] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 2
[44] عیسی دیباج، مقاله ویلیام کری، وبسایت کلمه (ایلام) 2023
[45] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 2
[46] Kolkata
[47] Serampore
[48] عیسی دیباج، مقاله ویلیام کری، وبسایت کلمه (ایلام) 2023
[49] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 2
[50] William Ward
[51] Joshua Marshman
[52] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 2
[53] مارک رابینسون، زندگی جدید در سایه مسیح. جلد ششم، ماموریت های جهانی. نسخه الکترونیکی ص 10
[54] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 3
[55] عیسی دیباج، مقاله ویلیام کری، وبسایت کلمه (ایلام) 2023
[56] همان منبع
[57] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 3
[58] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 4
[59] همان منبع. ص 3
[60] همان منبع. ص 3
[61] همان منبع. ص 3
[62] ایران نامه، سال بیست و ششم، شماره ۳ و ۴، پاییز و زمستان ۱۳۹۰، ص 143
[63] مارک رابینسون، زندگی جدید در سایه مسیح. جلد ششم، ماموریت های جهانی. نسخه الکترونیکی ص 10
[64] همان منبع. ص 10
[65] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 3
[66] همان منبع. ص 3
[67] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 3
[68] عیسی دیباج، مقاله ویلیام کری، وبسایت کلمه (ایلام) 2023
[69] دانلد دی اسمیتون، کلیسا: از اصلاحات تا روزگار ما، انتشارات ایلام، ص 223
[70] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 3
[71] همان منبع. ص 3
[72] همان منبع. ص 4
[73] Sati رسم ساتی، یک آیین مذهبی در میان جوامع هندی بود که در آن، زنی که شوهرش را به تازگی از دست داده بود، در مراسم ختم شوهرش، خودش را آتش میزد. در هند باستان این رسم اهمیت فرهنگی و دینی بسیاری داشت و نشانه وفاداری زن به شوهر تلقی میشد. بیشتر ساتیها به صورت داوطلبانه انجام میگرفت اما فشارهای خانوادگی و اجتماعی و اجبارها زن را به شرکت در این مراسم وا میداشت. (منبع: ویکی پدیا)
[74] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 4
[75] همان منبع. ص 4
[76] عیسی دیباج، مقاله ویلیام کری، وبسایت کلمه (ایلام) 2023
[77] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 4
[78] همان منبع. ص 4
[79] دانلد دی اسمیتون، کلیسا: از اصلاحات تا روزگار ما، انتشارات ایلام، ص 223
[80] عیسی دیباج، مقاله ویلیام کری، وبسایت کلمه (ایلام) 2023
[81] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 4
[82] عیسی دیباج، مقاله ویلیام کری، وبسایت کلمه (ایلام) 2023
[83] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 4
[84] مارک رابینسون، زندگی جدید در سایه مسیح. جلد ششم، ماموریت های جهانی. نسخه الکترونیکی ص 10
[85] همان منبع. ص 10
[86] همان منبع. ص 10
[87] کدی الن، پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. ص 3
منابع
اسمیتون، دانلد دی. آرمان رشدی. کلیسا: از اصلاحات تا روزگار ما. انتشارات ایلام 2011
ایران نامه. سال بیست و ششم، شماره ۳ و ۴، پاییز و زمستان ۱۳۹۰
رابینسون، مارک. زندگی جدید در سایه مسیح. جلد ششم، ماموریت های جهانی. خدمات بشارتی آوانت. نسخه الکترونیکی
کتاب مقدس. از ترجمه مژده. انتشارات انجمن کتاب مقدس ایران. 2012
کرنز، ارل ای. آرمان رشدی. سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ. انتشارات ایلام 2018
مقاله ویلیام کری. عیسی دیباج، وبسایت کلمه (ایلام) 2023 https://www.kalameh.com/article/ویلیام-کِری
الن، کدی. سهیل آذری. پیشتازان جنبش میسیونری در عصر جدید. انتشارات نور جهان. چاپ اول. تهران 1333
ویور، مری جو. حسن قنبری. درآمدی به مسیحیت. انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب. قم، چاپ دوم 1393