بازگشت ثانوی مسیح و سلطنت هزار ساله
15/07/2023آیا تفتیش عقاید کار مسیحیان بود؟
15/07/2023تحلیل ارتباط صحیح در ده فرمان
مقدمه
در حدود 3500 سال پیش خدا با شخصی به نام موسی صحبت کرد و بعد از فراز و نشیبهای فراون قوم او را که در بردگی فرعون بودند از مصر نجات داد. بعد از آن، قوم متعهد شدند که خدا را پیروی کنند. خدا به قوم موسی که بنیاسرائیل نامیده میشدند قوانینی اعطا کرد. این قوانین «ده فرمان» نام داشتند. ظاهراً این قوانین فرمانهای سادهایی بودند که اطاعت کردن از آنها میتوانست خدا را خشنود کند. اما وقتی به این قوانین دقیق شوید میتوانید مطالب زیادی پیرامون ارتباط این قوانین مشاهده کنید. برای درک بهتر موضوع قوانین را بررسی میکنیم.
چهار فرمان اول
چهار فرمان اول شامل 1. ترا خدایان دیگر نباشد. 2. بت نساز. 3. قسم دروغ نخور. 4. سبت را به یاد داشته باش است. در این چهار مورد اول ارتباطی بین انسان و خدا برقرار میگردد. یعنی قوانینی است که مربوط به یک شخص و خدا میباشد. در قانون اول ظاهر امر این است که شخص فقط باید خدای کتاب مقدس را بپرستد. اما وقتی وضعیت آن روزگار کنعان که این قوم به آن منطقه وارد شده بود را بررسی میکنیم متوجه میشویم خدایان بسیاری در آنجا وجود داشتند که اقوام مختلف آنها را میپرستید. تا اینجا ممکن است همه چیز عادی به نظر بیاید و خواننده امروزی که با فرهنگ مسامحه رشد کرده است این قانون را متعصبانه بداند. اما زمانی که بدانیم که کاهنان خدایان دیگر از پیروان خود میخواستند که فرزندان خود را برای خدایان قربانی کنند و یا کارهای غیر انسانی دیگری از پیروان این خدایان انتظار داشتند، که توضیح همه آنها از حوصله این نوشتار خارج است، درک قانون اول برای یک ارتباط بهتر در جامعه روشن میشود.
قانون دوم در وهله اول قانونی فقط برای ارتباط انسان و خدا به نظر میآید. اما وقتی به آن توجه شود پیرو همان قانون اول است. ساختن بت برای خدایان دروغین که از پیروان خود قربانی انسان میخواستند، میتوانست باعث تنش در جامعه و خانواده گردد، همچنین جان انسانهای بیگناه را بگیرد. خدای موسی با دادن این قانون به بنی اسرائیل آنها را از پیروی این خدایان و کاهنان آنها و نهایتاً انجام کارهای غیر انسانی دور میکند. همچنین ساختن بت، انسان را از خدای حقیقی دور میکرد و به توکل و تکیه به اشیای ساخته دست بشر وا میداشت.
قانون سوم نیز در ظاهر اول حفاظت از نام خدا است. اما قسم خوردن نوعی مدرک برای اثبات ادعایی محسوب میشد. یعنی اگر کسی به نام خدا قسم میخورد، تمامی حرفها و ادعاهای او پذیرفته میشد. حال اگر کسی به قصد سوءاستفاده قسم دروغ میخورد، میتوانست حقی را از کسی ضایع نماید. بنابراین خدای موسی، با دادن این قانون، نه تنها به نام خود حرمت مینهد، بلکه استفاده نابجا و دروغین از نام خود را ممنوع میکند تا از این طریق ارتباطهای سالم بین مردم برقرار گردد. کسی با قسم دروغ به حقوق کسی تجاوز نکند.
قانون چهارم قانونی است که به فرد اعلام میکند باید روز هفتم استراحت کرده و آن را به خدا اختصاص دهد. در نگاه اول این قانون فقط به انسان و خدا ربط دارد. اما با کمی تعمق میتوان درک کرد که قومی که نزدیک به چهارصد سال فقط کار کرده بود و روز استراحت نداشت، حال که از بردگی بیرون آمده و مستقل شده، همان رفتار را ادامه خواهد داد. یعنی کارفرمایان از کارگران خود خواهند خواست که هفت روز هفته کار کنند. اما این قانون، دست کارفرما و شخص طماع را میبست. این قانون باعث ارتباط صحیح و قانونمند بین کارفرما و کارگر میشد. همچنین کسانی که فقط فکر کار و درآمد بودند را مجبور به استراحت و وقت گذاشتن برای خدا و همچنین خانواده خود میکرد.
شش فرمان دوم
شش فرمان دوم شامل؛ 5. والدین خود را احترام نما. 6. قتل نکن. 7. زنا نکن. 8. دزدی نکن. 9. دروغ نگو. 10. طمع نکن است. این شش فرمان دوم فرمانهایی هستند که مربوط به ارتباط یک انسان با انسان دیگری است. خدا با دادن این فرامین ارتباطی سالم را بین قوم خود خواستار بود. البته که چهار فرمان اول نیز در پس معنای ظاهری خودش به ارتباط سالم تری در بین انسانها می انجامید.
قانون پنجم واضحاً ارتباط انسان به پدر و مادر خود را اعلام میکند. به طور عام هر انسانی نتیجه پرورش والدین خود است. اما انسان باید بداند که زمانی که توانست احتیاجات اولیه خود را خود تامین کند و نیازی به پدر و مادر خود نداشت، به معنی بی احترامی به آنها نیست. البته که امروزه این امری بدیهی و پذیرفته شده است. اما در قدیم به عناوین مختلف افراد مسن مورد کم لطفی و بی مهری جوانترها قرار میگرفتند. این قانون باعث میشد که این یک قانون الهی برای قوم بین اسرائیل باشد که نتیجا باعث ایجاد جامعه ایی سالم و امن میشد. افراد مسن و بالاخص پدر و مادرها مورد احترام فرزندان خود قرار میگرفتند. در زمانی که بیمه اجتماعی و بیمه بازنشستگی وجود نداشت، این قانون بسیار قانون متعالی برای جامعه آن زمان محسوب میشد.
قانون ششم که قتل را منع مینماید، از خونریزی های طایفه ایی و خانوادگی جلوگیری میکرد. امروزه اگر کسی قتلی انجام دهد، مورد محاکمه قرار گرفته و احتمالا به زندانهای بلند مدت محکوم میشود. اما در زمان قدیم معمولا به جنگهای طایفه ایی می انجامید که میتوانست نتایج فاجعه باری برای یک قوم و حتی یک منطقه داشته باشد. این قانون قتل انسان را منع میکند و باعث به وجود آمدن جامعهایی منظم و امن برای مردم میشود.
قانون هفتم که مربوط به منع روابط جنسی خارج از ازدواج است میتواند باعث به وجود آمدن جامعه سالم و بدون فساد و هرزگی گردد. البته که قوم هیچگاه آن را تمام و کمال اجرا نکرد. اما این قانونی بود که باعث میشد که کسی که همسر دارد با همسر شخص دیگری رابطه جنسی برقرار نکند. در این قانون به زن یا مرد اشارهایی نشده است و به صورت کلی هر دو جنس را از داشتن رابطه خارج از چارچوب ازدواج منع میکند. اینکار هم از شیوع بیماریهای جنسی در بین قوم جلوگیری میکند و هم باعث تداوم ازدواجها و ارتباطهای سالم زن و شوهرها میگردد.
رعایت قانون هشتم نیز به ارتباط مستقیم بین انسانها مربوط است. هر فرد در جامعه باید به داشتههای دیگران و حق مالکیت آنها احترام بگذارد و از تملک چیزی که برای او نیست خودداری کند. این میتواند مربوط به هر چیزی باشد که مربوط به فرد نیست. شاید در جامعه نوپایی که بنی اسرائیل به وجود آورده بود، دزدی میتوانست بیشترین شیوع جرم را داشته باشد و باعث بیشترین مشکلات در بین چند صد هزار انسان چادرنشین گردد. اما منع دزدی کردن فرد را متعهد میکرد که به غیر منع عرفی و اخلاقی آن، هم اکنون منع شرعی نیز برای اینکار داشته باشد. رعایت این قانون باعث میشد که افراد به حق همدیگر احترام بگذارند و چیزی که مربوط به آنها نیست را از آن خود نکنند. این قانون از بر هم خوردن ارتباطهای دوستانه و همسایگی جلوگیری میکرد.
قانون نهم که برای عدم دروغگویی وضع شده بود نیز میتوانست باعث تداوم ارتباط سالم بین اشخاص شود. دروغ میتواند در هر جامعهایی باعث اختلافات و تباهی گردد. دروغ دوستی ها را از بین میبرد. دروغ بنیان خانواده را از بین میبرد و باعث جدایی زن و شوهر میگردد. دروغ میتواند ارتباط کارفرما و کارگر را خراب کرده و باعث اخراج کارگر شود. دروغ هیچ ارتباطی را بنا نمیکند، بلکه بر عکس ارتباطات سالم و پایدار را منهدم میکند.
قانون دهم که میتواند سرچشمه بسیاری از بدیها باشد طمع کردن به مال و ناموس دیگران است. هر کسی که طمع میکند، ممکن است برای به دست آوردن آن چه که طمع کرده، دست به دزدی یا قتل بزند. اگر به همسر دیگری طمع کند ممکن است مرتکب زنا شود. اگر به مال دیگران طمع کند ممکن است مرتکب دزدی شود. و بعد از آن با قسم دروغ خوردن و شهادت دروغ دادن مرتکب خطاهای دیگر گردد. طمع کردن میتواند ارتباطات زیادی را بین افراد یک جامعه از بین ببرد. طمع نکردن، یعنی هر کسی باید به چیزی که در مالکیت او است قناعت کرده و به داشته های دیگران نیز احترام بگذارد. طبیعتا جامعه ایی که از طمع دور باشد، از بسیاری از شرارتها دور خواهد بود. چون طمع منشاء بسیاری از بدیها است.
نتیجه گیری
خدا با دادن ده فرمان فقط قوانینی به انسانها عطا نکرد که مانند قوانین خدایان دورغین فقط برای مراسم پرستشی آنها بکار رود و یا شکم کاهنان را پر کند. بلکه قوانین خدا، قوانینی است که ارتباط بین انسانها را بهبود میبخشد. ارتباط افراد یک جامعه را از ویرانی و تباهی دور میکند. تمامی قوانین ده فرمان چه آن چهار مورد اول که بین خدا و انسان است و چه آن شش مورد دوم که مستقیم به ارتباط انسان به انسان اشاره دارد، نهایتا به ارتباط سالم بین انسانها مربوط خواهد بود. خدایی که علاقه مند به ارتباط با انسانها است، در دادن شریعت و قوانین ده فرمان خود نیز آن قوانین را بر اساس ارتباط بنا نهاده است.
نویسنده: رامین باقری
بهار 2023