متن اعتقادنامه قسطنطنیه 381
24/06/2024تفاوت الهیات کالوِن و آرمینیوس. قسمت: اول؛ شاخههای الهیات مسیحی
06/10/2024جفا بر مسیحیان
از آغاز تا ورود اسلام به ایران
مقدمه
با اینکه امروزه در اکثر کشورها ایمان و عقیده یک موضوع شخصی است و دین و حکومت از هم جدا هستند، اما در ایران امروز همچنان مسیحیان به دلیل اعتقاد به عیسی مسیح در جفا میباشند. اما این جفا بر مسیحیان ایران موضوع تازهایی نیست. ایران یکی از اولین سرزمینهایی بود که مسیحیت در آنجا شروع به رشد کرد. بعد از حدود یک قرن بعد از ورود مسیحیت به ایران، جفاها آغاز گردید. مسیحیان ایران با جفاهایی بسیار هولناک روبرو شدند که نویسندگان و پژوهشگران غربی کمتر به آن پرداختهاند و آنطور که باید درباره آن تحقیق صورت نگرفته است. نگارنده در این نوشتار کوتاه قصد دارد به صورت کلی جفاهای بزرگی که در تاریخ مسیحیت ایران تا پیش از ورود اسلام رخ داده است را مختصر بیان نماید. به دلیل قصد این مقاله، از بیان جزئیات وقایع که در اسناد ثبت شده است خودداری میشود و فقط به بیان کلی جفاها اکتفا خواهد شد.
آغاز مسیحیت در ایران
در قرن اول کلیساهایی در محدوده امپراطوری روم به وجود آمد. اما در همان زمان کلیساهایی نیز در خارج از مرزهای امپراطوری روم تشکیل شد، از جمله کلیسایی واقع در شهر «اِدِسا»[1] که امروزه در خاک ترکیه قرار دارد. این کلیسا اولین کلیسایی است که خارج از خاک امپراطوری روم تشکیل شده است.[2] مسیحیت از همین شهر در دوره حکومت اشکانیان وارد سرزمین ایران شد.[3] البته روایتهایی نیز وجود دارد که معتقد است زائرین ایرانی که در روز پنطیکاست پیام انجیل را شنیدند به موطن خود بازگشته و انجیل را موعظه کرده و کلیسا تشکیل دادند.[4] چند نفر از نویسندگان قدیمی نیز روایت کردهاند که دو نفر از شاگردان مسیح به نام «شمعمون» و «توما» به سمت ایران رفته و در آنجا موعظه کردهاند. البته منظور از شمعون، شمعون پطرس نیست. در همین روایات آمده است که موبدان زرتشتی ایشان را شهید کردهاند.[5]
اطلاعات کمی که وجود دارد تائید کننده این موضوع است که انتشار کلام در همان قرن اول میلادی در ایران آغاز گردیده است.[6] حکومت اشکانیان نسبت به دین حساس نبودند و سیاست مدارا را در پیش میگرفتند.[7] اطلاعات موجود از نحوه آغاز بشارت در ایران ناچیز است و اکثر مدارک قدیمی در طول جنگهای مختلف از بین رفته است.[8] بعدها سلسله ساسانیان در سال 226 قدرت را در ایران به دست گرفت.[9] حکومت ساسانیان بر خلاف حکومت اشکانی اساس حکومت خود را بر اساس دیانت قرار داد. حکومت ساسانی مروج آئین زرتشت بود، بنابراین نمیتوانست رواج مسیحیت را در حوزه قلمرو خویش تحمل کرده و شکنجه و آزار شدیدی بر مسیحیان وارد نمود.[10]
جفاها چگونه بودند؟
مسیحیان ایران به مدت چندین قرن در حکومت ساسانیان در جفا بودند. هنگامی که صحبت از جفا میشود، لزوما به معنای اعدام و خونریزی به شکل مداوم نیست. در دوران باستان جفا بر مسیحیان اشکال متنوعی داشته است.[11] گاهی مسیحیان را قتل عام میکردند. گاهی آنها را دسته جمعی تبعید میکردند. (کوچ میدادند)[12] گاهی فقط اجازه فعالیت مذهبی به آنها داده نمیشد. گاهی اجازه ساخت یا تعمیر کلیسا داده نمیشد و گاهی نیز باید مالیات بیشتری برای جنگ میپرداختند، چون به آنها اعتماد نداشتند و از آنها سرباز نمیگرفتند.[13] در حالت عادی و غیر از دوران جنگ نیز مسیحیان ایران باید مالیات بیشتری پرداخت میکردند که به آن «گزیت» یا «سرگزیت» میگفتند. همین کلمه است که در اسلام به آن «جزیه» میگویند. در واقع اسلام آن را از ساسانیان گرفته است.[14]
تمامی موارد بالا نقض حقوق مسیحیان در ایران بوده است که فقط بخاطر اعتقاد به عیسی مسیح بر آنها تحمیل میشده است. زمانی که آنها به مسیح ایمان میآوردند دیگر دارای هیچ حق و حقوقی نبودند و بسیاری از آنها در تعقیب و آزارها کشته میشدند.[15] دلیل بیشتر این جفاها سیاست خارجی دولت ساسانی بود. هر زمانی که بین امپراطوری ایران و امپراطوری روم جنگی در میگرفت، جفا بر مسیحیان ایران نیز آغاز میشد.[16] چون دولت ساسانی این احتمال را میداد که مسیحیان ایران جانب روم را بگیرند و به ایران خیانت کنند. به همین دلیل گاهی قبل از جنگ آنها را قتل عام میکرد یا گاهی هم به انتقام شکستهای خود در جنگ مسیحیان ایران را میکشت.[17]
اوزبیوس[18] مورخ معروف کلیسا در کتاب خود نامهایی از کنستانتین[19] امپراطور روم نقل کرده است که در آن امپراطور، از شاپور دوم به خاطر خوش رفتاری با مسیحیان ایران ابزار خوشحالی کرده و امیدوار است که کلیسای ایران در دوره سلطنت او دوره آسایش را سپری کند. به احتمال زیاد این نامه جعلی است، اما حداقل میتوان دریافت که در آن زمان تعداد مسیحیان ایران بسیار زیاد بوده است و هنوز جفاهای دوره شاپور آغاز نشده بود.[20]
اما آنچه واقعا در ایران میگذشت، بدگویی و اتهامهای واهی موبدان زرتشتی به مسیحیان ایران بود. نمونه آن را میتوان در رویدادنامه آربلا[21] مشاهده نمود که چگونه مسیحیان را به جاسوسی متهم میکنند. در این رویدادنامه میخوانیم: «و آنها (یهودیان و مانویان) به ایشان (مغان زرتشتی) توضیح دادند که همه مسیحیان جاسوسان رومیان هستند. و هیچ اتفاقی نیست که در پادشاهی (ایران) رخ ندهد و آنها آن را برای برادران خود که در آنجا (روم) زندگی می کنند، ننویسند.»[22] همین اتهامات در کنار عدم پرداخت مالیاتهای سنگین از طرف مسیحیان، باعث شد شاپور دوم در سالهای 339 و 340 میلادی حکم کشتار مسیحیان را صادر نماید.
مسیحیت و جفا در قرن اول و دوم
در زمانی که مسیحیت وارد ایران شد، دین اکثر مردم ایران زرتشتی بود، اما این دین رونق آنچنانی نداشت و بسیاری از مردم به بتپرستی روی آورده بودند و درخت و خورشید و ماه را پرستش میکردند. به عبارتی عقاید زرتشتی رو به زوال بود. حکومت نیز دین رسمی نداشت، اما مردمان از دین زرتشتی نیز راضی نبود.[23] مسیحیت در همین زمان وارد ایران شد. پادشاهان اشکانی با مبشرین مسیحی ضدیتی نداشتند و به آنها آزادی زیادی بخشیدند.[24] این باعث شد که مسیحیت در ایران به سرعت رشد کرده و مسیحیان ایران در آرامش و امنیت زندگی نمایند. مغان زرتشتی نیز قدرتی نداشتند تا به آنها جفا برسانند. مصادف با همین دوره، مسیحیان در امپراطوری روم تحت جفای سختی بودند و بعضی از آنها فرار کرده و به ایران پناه میآوردند. این مهاجرتها باعث ارتقای کلیسای ایران گردید.[25]
جفاهای قرن سوم
ورود به شرایط جدید
در سال 226 اتفاق عظیمی در ایران رخ داد. شخصی به نام اردشیر بر علیه حکومت اشکانیان شورش کرد و سلسله جدیدی را در ایران پایه گذاری کرد که به ساسانیان معروف است. حکومت جدید دلبستگی زیادی به دین زرتشت داشت و در گسترش آن نهایت تلاش را میکرد.[26] با شروع حکومت جدید، مغان زرتشتی قدرت یافته و زمینهای زیادی به آنها بخشیده شد. آتشکدهها مجددا روشن گردید و بتخانهها تخریب شد. بدین ترتیب دین زرتشتی دین رسمی حکومت ساسانی شد.[27] با تغییرات به وجود آمده، مغان زرتشتی که غریب به دو قرن اجازه مخالفت جدی با گسترش مسیحیت را نداشتند، شروع به دشمنی کردند.
شاپور اول 240 تا 270 میلادی
شاپور اول در سال 260 میلادی بر امپراطور روم «والرین» پیروز شد و ساکنان زیادی را از شهرهای بین النهرین و سوریه به خوزستان آورد و در شهر جندیشاپور که برای آنها ساخته بود سکونت داد.[28] در بین این مردم مسیحیان زیادی بودند که کلیسای ایران را تقویت کرده و آنها را با کلیسای روم متحد ساختند.[29] شاپور اول با اینکه زرتشتی غیوری بود، اما چنان درگیر جنگهای مستمر خود با امپراطوری روم بود که فرصتی برای اقدام علیه مسیحیان نداشت. هر چند در آن زمان قوانینی وضع شده بود که گسترش ادیان غیر زرتشتی را محدود میکرد. بنابراین کلیسا به نسبت سالهای قبل رشد کمتری داشت.[30]
بهرام دوم 276 تا 293 میلادی
در کتیبه کعبه زرتشت[31] که در دوران بهرام دوم و در حدود سال 280 میلادی نوشته شده است، به تعقیب و آزار و قتل مسیحیان اشاره میشود. این نوشته توسط شخصی به نام «کرتیر»[32] که رئیس مغان زرتشتی بود نوشته شده است. با توجه به اینکه در این کتیبه از مسیحیان با دو نام «نصرانیان»[33] و «کریستیان»[34] نام برده میشود، حاکی از جمعیت کثیر و اهمیت این جماعت دارد.[35] با توجه به این نوشته، باید تعداد مسیحیان این دوره قابل توجه بوده باشد که شخص کرتیر احساس خطر کرده و به قتل و آزار آنها دست میزند.[36] اما جزئیاتی درباره جفاهای این دوره در دسترس نیست.
جفاهای قرن چهارم
جفای دوران شاپور دوم 310 تا 379 میلادی
از زمان روی کار آمدن حکومت ساسانیان، جفا بر مسیحیان ایران نیز آغاز گردید، اما یکی از وخیم ترین دورانها برای مسیحیان ایران، دوران پادشاهی شاپور دوم بود.[37] در سال 312 کنستانتین امپراطور روم مسیحی شد و مسیحیت را دین رسمی امپراطوری روم اعلام کرد. شاپور دوم که روم را دشمن خود میدانست، مسیحیت را نیز دشمن خود دانسته و مسیحیان ایران را که از دین زرتشت برگشته و در بین عموم مردم ایران مردود بودند، دوستان و یاران امپراطور روم و یاغی تصور کرد.[38] بعد از مرگ کنستانتین در سال 338 جنگی بین ایران و روم آغاز گردید.
در ابتدای جنگ، از طرف پادشاه به «شمعمون کاتولیکوس» حکم شد که دو برابر از مسیحیان ایران مالیات گرفته شود، چون به دلیل بی اعتمادی به آنها، از آنها سرباز گرفته نمیشد. شمعون در پاسخ به پادشاه اعلام داشت که مالیات گرفتن کار او نیست و همچنین مسیحیان افرادی فقیر و بی چیزی هستند و توان پرداخت چنین مالیاتی را ندارند. شاپور دوم از شنیدن این پاسخ خشمگین گردید و دستور داد شمعون زندانی شده، کلیسا تخریب و مسیحیان ایران تماماً تحت جفا قرار گیرند.[39] شمعون به شوش فرستاده شد و بعد از ممانعت از انکار ایمان خود، همراه با پنج اسقف و صد کشیش دیگر در حضور پادشاه به قتل رسید.[40] استقامت مسیحیان شاپور را بسیار خشمگین کرد و حکمی برای تخریب کلیساها و قتل عام مسیحیان صادر کرد که به مدت ده روز مسیحیان در سراسر ایران قتل عام میشدند. به این ترتیب دقیقا در بهار سال 340 میلادی جفای سختی بر مسیحیان آغاز شد که تا چهل سال بعد از آن و تا زمان مرگ شاپور دوم در 379 ادامه داشت.[41]
اجرای فرمان شاپور به عهده روسای دولتی بود. اما مغان و زرتشتیان و حتی یهودیان در این کار به مامورین دولتی کمک میرساندند. زمانی که مسیحیان دستگیر میشدند، مامورین دولتی سعی میکردند که آنها را به انکار ایمان خود مجبور نمایند. جز عده معدودی، دیگران حاضر نبودند ایمان خود را منکر شوند. بنابراین یا آنها را سنگسار میکردند، یا با شمشیر میکشتند، یا آنها را بتدریج پاره پاره میکردند و یا اینکه از طریقهای وحشتناک دیگری به قتل میرساندند. شهامت ایمانداران به مسیح در زمان شکنجه و قتل، باعث میشد که عدهایی از تماشاچیان تحت تاثیر قرار گرفته و به مسیح ایمان بیاورند. اسامی شانزده هزار نفر که در دوره جفای شاپور دوم به شهادت رسیدهاند ثبت شده است. مطمئنا عده دیگری نیز در همین دوره به شهادت رسیدهاند که نام آنها ثبت نشده است.
بعد از مرگ شاپور، اردشیر دوم از 379 تا 380 و بهرام سوم از 380 تا 399 میلادی بر ایران حکومت کردند. در این دوره با اینکه مسیحیت از طرف حکومت به رسمیت شناخته نمیشد، اما مسیحیان از آزادی نسبی برخوردار بودند. در این دوران مسیحیت ایران فرصت پیدا کرد تا خود را بازسازی کند.[42]
جفاهای قرن پنجم
یزدگرد اول 399 تا 420 میلادی
در سال 399 یزدگرد اول بر تخت سلطنت نشست. در آغاز او نسبت به مسیحیان با مهربانی برخورد میکرد و حتی عدهایی امیدوار بودند که به مسیح ایمان بیاورد.[43] او مغان را از خود دور ساخت و زرتشتیان از او متنفّر شدند.[44] در آن دوره اسقفی رومی به نام ماروتا به عنوان فرستاده امپراطور روم به درباره یزدگرد فرستاده میشد. او که طبیب باتجربهایی بود، یزدگرد را از مرضی درمان کرد. ماروتا فرصت را غنیمت شمرده و در ازای کاری که برای پادشاه انجام داده بود، از او درخواست فرمان آزادی کلیسای ایران و همچنین تشکیل شورای اسقفان برای تنظیم امور کلیسایی را داد. پادشاه نیز با هر دو فرمان موافقت نمود.[45]
در سال 409 فرمانی مبنی بر آزادی ایمان مسیحی از طرف پادشاه صادر گردید. مطابق این فرمان مسیحیان توانستند کلیساهایی که در دوران جفا تخریب شده بود را بازسازی کنند. اما اجازه ساخت کلیسای جدید به آنها داده نشد. همه مسیحیان که در زندان بودند آزاد شدند. در سال 410 نیز در شهر مدائن که پایتخت ایران بود شورایی از اسقفان برگزار شد و بعد از تائید اعتقادنامه شورای نیقیه[46]، برای اداره کلیسا مصوباتی تصویب نمود. از جمله اینکه پادشاه، اسقف شهر مدائن به نام «اسحق» را به ریاست کل مسیحیان ایران گمارد. بعد از این برای مدتی جفا از روی مسیحیان ایران برداشته شد و به دلیل آزادی، عدهایی دیگر به کلیسا پیوستند.[47]
به دلیل خوش رفتاری یزدگرد با مسیحیان، مردم گروه گروه به کلیسا میپیوستند، در بین کسانی که ایمان آورده بودند صاحب منصبان درباری که از اشراف و خانوادههای سرشناس کشور بودند. از جمله «مهرشاپور» نامی که نام او در بین شهدای آن دوران نیز ذکر شده است. به دلیل این اتفاقات موبدان زرتشتی و اشراف از یزدگرد کینه برداشته و کم کم کشور به سمت شورش و طغیان میرفت و ممکن بود تاج و تخت سلطنت به خطر بیافتد.[48] در همین دوران بعضی از مسیحیان رفتارهایی از خود نشان دادند که باعث خشم پادشاه گردید.
کشیشی به نام «هاشو» در خوزستان یک آتشکده بزرگ زرتشتیان را که در نزدیکی کلیسا واقع شده بود را تخریب کرد.[49] او را به حضور پادشاه بردند و پادشاه از او خواست که آتشکده را دوباره بنا کند. اما او حاضر به اینکار نشد و سریع به قتل رسید.[50] یا شخص دیگری به نام «نرسس» که آتش یک آتشکده که در آغاز کلیسا بود و مالک زمین، مکان خود را بازخواست کرده و آن را تبدیل به آتشکده کرده بود را خاموش کرد.[51] هنگامی که او را نزد پادشاه بردند، حاضر به روشن کردن آتش آتشکده نشد. مجموع چنین رفتارهایی کم کم نظر پادشاه را نسبت به مسیحیان عوض کرد. البته بعضی معتقد هستند که چون مغان زرتشتی دیدند که اشراف و بزرگان زرتشتی مسیحی میشوند، برآشفتند و پادشاه را مجبور کردند که با مسیحیان ضدیت نماید. شاید اگر یزدگرد کمی بیشتر عمر میکرد، برای جفای عمومی مسیحیان ایران فرمانی صادر مینمود.[52] اما در سال 420 از دنیا رفت و فرصتی برای صدور فرمان جفا بر مسیحیان پیدا نکرد.
بهرام پنجم 421 تا 438 میلادی
به محض به سلطنت نشستن بهرام پنجم معروف به بهرام گور، او مجددا به مغان زرتشتی قدرت بخشید و به آنها اجازه داد تا بر مسیحیان جفا برسانند. مغان نیز کلیساها را تخریب کرده و هر مسیحی که مییافتند را به قتل میرساندند. بعضی را نیز از طریقهای وحشتناک شکنجه و به قتل میرساندند. تئودور اسقف شهر سور در کتاب تاریخ کلیسای خود مینویسد: «نشان دادن روشهای تازه شکنجه که ایرانیان برای آزار ترسایان (مسیحیان) به جهان آوردند کار آسانی نیست.»[53] برای ایجاد رعب و وحشت بین مسیحیان دست بعضی را قطع میکردند، بعضی را از پشت میشکافتند. پوست صورت بعضی را میکندند. بعضی را در چالههایی پر از موشهای صحرایی میانداختند تا ذره ذره آنها را بخورند.[54]
وضعیت به حدی وحشتناک بود که بسیاری از مسیحیان تصمیم گرفتند از ایران مهاجرت کرده و به امپراطوری روم پناه ببرند. پادشاه که از این موضوع آگاه شد از امپراطوری روم درخواست کرد که فراریان را به حکومت ایران تسلیم نماید. اما امپراطوری روم از اینکار امتناع ورزید. همین موضوع دلیلی برای آغاز جنگ بین ایران و روم شد.[55] در سال 422 جنگ بین ایران و روم خاتمه یافت. در عهدنامه صلح قید شد که دولت ایران مسیحیان را در اجرای مراسم عبادتی آزاد بگذارد و در عوض امپراطوری روم نیز به زرتشتیان آزادی عقیده بدهد. بدین شکل جفای دولتی که دو سال پیش از آن شروع شده بود به انتها رسید.[56]
هر چند بعد از سال 422 نیز بسیاری از مسیحیان به قتل رسیدند.[57] روایتی است که بعد از جنگ، زمانی که سربازان رومی، اسرای ایرانی را به سمت روم میبردند تا به عنوان برده فروخته شوند، اسقف شهر «آمد»[58] به نام «آقاق» تمامی ظروف طلا و نقره حوزه اسقفی خود را فروخته، و هفت هزار نفر از اسرای ایرانی را که مسیحی بودند خریداری کرد و آنها را آزاد نمود تا به سمت پادشاه ایران بروند. این کار اسقف زمانی که به گوش بهرام پنجم رسید، از شنیدن چنین رفتار محبت آمیزی با دشمنان متاثر شد. بعضی معتقدند که این رفتار اسقف در خاتمه جفا بر مسیحیان ایران در دوران بهرام پنجم بی تاثیر نبوده است.[59]
یزدگرد دوم 438 تا 457 میلادی
در آغاز حکومت، یزدگرد نسبت به مسیحیان با مهربانی رفتار میکرد. اما بعد از مدتی نسبت به آنها متنفّر گردید و جفای سختی شروع شد.[60] بیشترین فشار بر مسیحیان کرکوک بود، به طوری که در سال 446 به مدت چند روز آنها را بر تپه پشت شهر میکشتند.[61] یکی از شهدا زنی بود به نام شیرین که با دو پسرش به حضور پادشاه آمد و اقرار به ایمان خود کرد. همانجا سر از بدن هر سه نفر جدا کردند. شهامت شیرین باعث شد یکی از صاحب منصبان یزدگرد دوم، جسد زن را با انگشت لمس کرده خود را مسیحی بخواند. شاه دستور داد او را به صلیب کنند. او حتی تعمید نیز نداشت. امروزه در شهر کرکوک و بر روی همان تپه، کلیسایی به یادبود شهدا بنا شده است.[62]
فیروز 459 تا 484 میلادی
در دوره فیروز شاه ساسانی شخصی به نام «بارسما»[63] اسقف شهر نصیبین[64] شد. او مورد لطف فیروز پادشاه قرار گرفت. او به پادشاه پیشنهاد داد که شاه اجازه دهد که کل کلیسای ایران را نسطوری کند و به این قسم مسیحیت ایران را از مسیحیت روم جدا گرداند.[65] چون مسیحیت روم، عقیده نسطوریانیسم را یک بدعت میدانست.[66] او به پادشاه گفت که در اینصورت مسیحیان ایران رعایای امین و وفادار شاه خواهند شد.[67] شاه نیز این مورد را تصویب کرد و «بارسما» با لشکریان شاه به راه افتاده و تمامی کلیساهای ایران را دیده آنها را نسطوری گردانید.
بسیاری از مسیحیان تفاوت الهیات مسیحیت «راست دینی» مورد قبول شورای کالسدون[68] را با مسیحیت «نسطوری» نفهمیده و قبول کردند.[69] اما عدهایی که مقاومت کردند، با قوای نظامی شاه مواجه شده و مجبور به قبول الهیات نسطوریوس شدند.[70] بدین شکل الهیات نسطوریانیسم عقیده رسمی مسیحیت ایران شد و جدایی کلیسای ایران و روم که از شورای دادیشوع[71] شروع شده بود، کامل شد.[72] تاریخ دقیق این رویداد مشخص نیست، اما قطعا در نیمه قرن پنجم اتفاق افتاده است. در شورای سال 484 بارسوما رسما اعلام کرد که کلیسای ایران نسطوری است.[73] در این ماجرا با اینکه جفای عمومی بر مسیحیان ایران وارد نشد، اما از حق انتخاب الهیات محروم شده و به زور سرنیزه سربازان پادشاهی زرتشتی، الهیاتی را پذیرفتند که در شورای کالسدون محکوم و مردود اعلام شده بود.[74]
جفاهای قرن ششم
خسرو اول (انوشیروان) 531 تا 579 میلادی
در سال 540 میلادی بعد از شصت سال جنگ بین ایران و روم آغاز شد. با وجود اینکه مسیحیان ایران سالها کوشیده بودند تا خود را از مسیحیت روم جدا نگاه دارند، اما به محض شروع جنگ، مغان به کلیساها حمله برده و آنها را ویران کردند. همچنین زرتشتیانی که مسیحی شده بودند را به قتل رساندند.[75] در این دوران دو اسقف به نامهای «یزد پناه» و «گریگر» به شهادت رسیدند.[76] این جفا به مدت پنج سال و تا تاریخ 545 میلادی که طرفین صلح نمودند ادامه داشت.[77]
در دوران خسرو اول (انوشیروان) بسیاری از متنفذین مسیحی شده بودند. در زمان کاتولیکوسی[78] «مارابا» رئیس صنف تجار، رئیس زرگران، رئیس نقره کاران، رئیس حلبی سازان و بسیاری از اشخاص سرشناس شهر جندیشاپور مسیحی بودند. خسرو اول نیز یک زن مسیحی داشت که با شهامت کامل حاضر نبود ایمان خود را ترک نماید. این زن یک پسر داشت به نام «انوشه زاد» که بعدها دین مادر خود را برگزید. شاه که از اینکار خشنود نبود او را در یکی از قصرهای خود محبوس کرد. در زمانی که خسرو اول به جنگ رفته بود خبر رسید که کشته شده است، «انوشه زاد» نیز سر به شورش برداشت و خود را شاه ایران نامید و از مسیحیان ایران کمک خواست. بسیاری از مسیحیان و خاصه مسیحیان خوزستان او را تبعیت کردند. اما نهایتا در جنگ با لشکریان پادشاه شکست خوردند و پسر خسرو نیز کشته شد.[79] خسرو اول پسر دیگری داشت که او نیز به مسیح ایمان آورده و تعمید گرفت. خسرو اول اسقفی که پسر او را تعمید داده بود را کشت.[80]
وضعیت مسیحیان بعد از ورود اسلام
در زمان حمله اعراب به ایران، مسیحیان در جنگ با اعراب دخالتی نکردند. آنها هجوم اعراب بر زرتشتیان را به منزله تنبیه آنان از طرف خدا دانستند که برای چند قرن خون مسیحیان بیگناه را میریختند. رفتار مسلمانان تازه وارد و بعدها خلفای اسلامی با مسیحیان ایران نسبتا با مسامحه و تساهل بود.[81] بعد از اشغال کامل ایران توسط اعراب، مسیحیان کمکهای زیادی به اعراب کردند و مناصب دولتی را بدست آوردند.[82] در قرآن سوره توبه آیه 29 آمده است که اگر اهل کتاب حاضر باشند جزیه[83] بپردازند از جنگ با آنها خودداری کنید.[84] مسیحیان ایران با پرداخت جزیه آزادی عمل خود را به دست می آوردند. اما همه مسیحیان حاضر نبودند جزیه بپردازند و بعضی از ایمان برگشته مسلمان میشدند.[85] مدتی نگذشت که مسیحیت از این حالت درآمده و مجددا شروع به رشد نمود.[86]
کلام آخر
با اینکه ایرانیان جزو اولین مسیحیان خارج از امپراطوری روم بودند و ایران پناهگاهی برای مسیحیان فراری از روم بود، اما با تغییر وضعیت سیاسی در هر دو امپراطوری موقعیت کاملا برعکس شد. مسیحیان ایران مجبور شدند به کشورهای دیگر پناه ببرند و برای چندین قرن و تا آمدن اسلام تحت جفای سختی قرار گرفتند. البته در این بین دورانهای آرامش هم وجود داشت که به برخی از آنها اشاره شد. اما طی نزدیک به شش قرن، همیشه روزگار برای مسیحیان آبستن حوادث ناگوار بود.
نکته جالب توجه که از ایمان مسیحیان سرچشمه میگرد این است که با اینکه در آن دوران عده مسیحیان ایران نسبتا زیاد بود، اما هیچگاه دست به شمشیر نبرده و در صدد انتقام و یا حتی دفاع از خود بر نیامدند.[87] مسیحیان ایران همیشه سعی کردند این جفاها را تحمل کرده تا بتوانند نهایتاً در صلح و آرامش با دیگر هموطنان خود زندگی نمایند. اما تسلسل دوران آسایش و جفا همچنان ادامه دارد. در دوران معاصر نیز شاهد هستیم که در دوران قاجاریه و پهلوی، مسیحیان ایران آزادی عمل داشته و جفا از آنها برداشته شده بود. اما با روی کار آمدن جمهوری اسلامی، مجددا جفا بر مسیحیان ایران آغاز گردید. نگارنده امیدوار است روزگاری در آیندهایی دور، از جفای کنونی به مانند جفای دوران دیوکلوسین[88] به عنوان آخرین جفا بر مسیحیان ایران یاد شود.
نویسنده: رامین باقری. می 2024
منابع
توسعه کلیسا مسیحیان قرن چهارم. انتشارات کانون یوحنای رسول. تهران.
جمع نویسندگان. کیخسرو کشاورزی. تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز. انتشارات مروارید، چاپ اول 1385
چگونه تاریخ کلیسا را بخوانیم؟ جلد اول (قرون اول تا ششم). انتشارات کانون یوحنای رسول. تهران
دیاکونوف، م. کریم کشاورز. اشکانیان. انتشارات پیام. چاپ دوم. تهران 1351
زرین کوب، عبدالحسین. دو قرن سکوت. انتشارات سخن. چاپ بیستم. تهران 1384
قدیانی، عباس. تاریخ ادیان و مذاهب در ایران. انتشارات فرهنگ مکتوب. چاپ اول. تهران 1381
کلیساهای اولیه رسولان. انتشارات کانون یوحنای رسول. تهران
لین، تونی. روبرت آسوریان. تاریخ تفکر مسیحی. انتشارات فرزان چاپ پنجم 1396
میلر، ویلیام مک. علی نخستین. تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران. انتشارات اساطیر. تهران. چاپ دوم 1396
نفیسی، سعید. مسیحیت در ایران. انتشارات اساطیر. تهران. چاپ دوم 1392
هوشنگی، لیلا. تاریخ و عقاید نسطوریان. انتشارات حکمت سینا. تهران. چاپ سوم 1397
هیو مافت، ساموئل. تاریخ مسیحیت در آسیا. انتشارات کانون یوحنای رسول. تهران. بیتا
ولوی، علی محمد. برومند، صفورا. تاریخ ایران. شماره 62/5 پائیز 1388
[1] امروزه شهر شانلیاورفه در ترکیه. نام شهر به ترکی :Şanlıurfa
[2] کلیساهای اولیه رسولان، انتشارات کانون یوحنای رسول، ص 20
[3] همان منبع، ص 20
[4] ویلیام مک میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، انتشارات اساطیر، ص 268
[5] همان منبع، ص 268
[6] عباس قدیانی، تاریخ ادیان و مذاهب در ایران، انتشارات فرهنگ مکتوب، ص 142
[7] م. دیاکونوف، کریم کشاورز، اشکانیان، انتشارات پیام، ص 121
[8] کلیساهای اولیه رسولان، انتشارات کانون یوحنای رسول، ص 21
[9] جمع نویسندگان، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، انتشارات مروارید، ص 157
[10] کلیساهای اولیه رسولان، انتشارات کانون یوحنای رسول، ص 25
[11] چگونه تاریخ کلیسا را بخوانیم؟ جلد اول (قرون اول تا ششم)، انتشارات کانون یوحنای رسول، ص 68
[12] سعید نفیسی، مسیحیت در ایران، انتشارات اساطیر، ص 92
[13] همان منبع، ص 46
[14] همان منبع، ص 38
[15] ساموئل هیو مافت، تاریخ مسیحیت در آسیا، انتشارات کانون یوحنای رسول، ص 131
[16] سعید نفیسی، مسیحیت در ایران، انتشارات اساطیر، ص 67
[17] سعید نفیسی، مسیحیت در ایران، انتشارات اساطیر، ص 35
[18] Eusebius
[19] Constantine
[20] سعید نفیسی، مسیحیت در ایران، انتشارات اساطیر، ص 35
[21] Arbella Chronicle
[22] یوزف ویسهوفر، ایران باستان، انتشارات ققنوس، ص 248
[23] ویلیام مک میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، انتشارات اساطیر، ص 270
[24] همان منبع، 270
[25] همان منبع، 270
[26] جمع نویسندگان، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، انتشارات مروارید، ص 158
[27] ویلیام مک میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، انتشارات اساطیر، ص 270 و 271
[28] سعید نفیسی، مسیحیت در ایران، انتشارات اساطیر، ص 26
[29] ویلیام مک میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، انتشارات اساطیر، ص 271
[30] همان منبع، ص 271
[31] یک بنای سنگی چهارگوش و پلهداری در محوطهٔ نقش رستم در ایران است. فاصلهٔ کعبهٔ زرتشت تا کوه، ۴۶ متر است و دقیقاً روبهروی آرامگاه داریوش دوم قرار دارد و شکلش مکعب مستطیل است و تنها یک در ورودی دارد.
[32] موبد بلندپایهٔ زرتشتی در دوران ساسانی بود که در زمان پادشاهی هفت شاهنشاه ساسانی به ترتیب اردشیر بابکان، شاپور یکم، هرمز یکم، بهرام یکم، بهرام دوم، بهرام سوم و نرسه میزیست.
[33] Nasaraya مسیحیان بومی. علی محمد ولوی و صفورا برومند، تاریخ ایران، شماره 62/5 پائیز 1388
[34] Krestane مسیحیان یونانی زبان. علی محمد ولوی و صفورا برومند، تاریخ ایران، شماره 62/5 پائیز 1388
[35] لیلا هوشنگی، تاریخ و عقاید نسطوریان، انتشارات حکمت سینا، ص 125
[36] همان منبع، ص 125
[37] سعید نفیسی، مسیحیت در ایران، انتشارات اساطیر، ص 67
[38] ویلیام مک میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، انتشارات اساطیر، ص 274
[39] همان منبع، ص 276
[40] همان منبع، ص 279
[41] سعید نفیسی، مسیحیت در ایران، انتشارات اساطیر، ص 41
[42] ویلیام مک میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، انتشارات اساطیر، ص 281
[43] همان منبع، ص 282
[44] سعید نفیسی، مسیحیت در ایران، انتشارات اساطیر، ص 85
[45] ویلیام مک میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، انتشارات اساطیر، ص 282
[46] ساموئل هیو مافت، تاریخ مسیحیت در آسیا، انتشارات کانون یوحنای رسول، ص 141
[47] ویلیام مک میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، انتشارات اساطیر، ص 282
[48] سعید نفیسی، مسیحیت در ایران، انتشارات اساطیر، ص 86
[49] عبدالحسین زرین کوب، دو قرن سکوت، انتشارات سخن، ص 279
[50] ویلیام مک میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، انتشارات اساطیر، ص 287
[51] عبدالحسین زرین کوب، دو قرن سکوت، انتشارات سخن، ص 279
[52] ویلیام مک میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، انتشارات اساطیر، ص 290
[53] سعید نفیسی، مسیحیت در ایران، انتشارات اساطیر، ص 91
[54] همان منبع، ص 91
[55] ویلیام مک میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، انتشارات اساطیر، ص 290
[56] همان منبع، ص 293
[57] همان منبع، ص 294
[58] دیاربکر امروزی
[59] همان منبع، ص 294
[60] سعید نفیسی، مسیحیت در ایران، انتشارات اساطیر، ص 106
[61] لیلا هوشنگی، تاریخ و عقاید نسطوریان، انتشارات حکمت سینا، ص 116
[62] ویلیام مک میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، انتشارات اساطیر، ص 290
[63] Barsoma
[64] Nusaybin
[65] ویلیام مک میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، انتشارات اساطیر، ص 299
[66] تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، انتشارات فرزان، ص 105
[67] ویلیام مک میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، انتشارات اساطیر، ص 299
[68] تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، انتشارات فرزان، ص 103
[69] ویلیام مک میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، انتشارات اساطیر، ص 299
[70] همان منبع، ص 299
[71] سومین شورای مسیحیان ایران که در سال 424 در مارکابتا تشکیل شد.
[72] ویلیام مک میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، انتشارات اساطیر، ص 299
[73] لیلا هوشنگی، تاریخ و عقاید نسطوریان، انتشارات حکمت سینا، ص 112
[74] تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، انتشارات فرزان، ص 105
[75] ویلیام مک میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، انتشارات اساطیر، ص 305
[76] همان منبع، ص 305
[77] همان منبع، ص 306
[78] پاتریارک. جاثلیق (به انگلیسی: Catholicos) عنوانی است که برای رهبر ارشد کلیسا در شاخههای مسیحیت شرقی بکار میرود.
[79] ویلیام مک میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، انتشارات اساطیر، ص 309
[80] همان منبع، ص 310
[81] سعید نفیسی، مسیحیت در ایران، انتشارات اساطیر، ص 13
[82] ویلیام مک میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، انتشارات اساطیر، ص 319
[83] مالیات سرانه که در قدیم دولت های اسلامی از مردم غیر مسلمان که اهل کتاب بودند و در ممالک اسلامی زندگی میکردند (= اهل ذمه) میگرفتند، گزیت. (فرهنگ عمید)
[84] (ای اهل ایمان) با هر که از اهل کتاب (یهود و نصاری) که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده حرام نمیدانند و به دین حق (و آیین اسلام) نمیگروند قتال و کارزار کنید تا آنگاه که با دست خود با ذلت و تواضع جزیه دهند. ترجمه: الهی قمشهای
[85] ویلیام مک میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، انتشارات اساطیر، ص 320
[86] همان منبع، ص 320
[87] همان منبع، ص 277
[88] دیوکلسین امپراطور روم از 20 نوامبر 284 تا 1 می 305 که آخرین جفاها را بر مسیحیان امپراطوری روم وارد آورد.