آیا فلاسفه پروتستان از آنسلم تاثیر گرفته اند؟
13/11/2022تاریخ تفتیش عقاید
13/11/2022نگاه پلاگیوس و آگوستین به مشکل گناه و راه نجات از آن
منشاء گناه
کتاب مقدس تعلیم می دهد که اولین گناه توسط آدم و حوا و در اثر خوردن میوه درخت شناخت نیک و بد در باغ عدن وارد جهان شد.[1] خدا خوردن این میوه را برای آدم منع کرده بود و این عمل آدم نشان داد که او نمیخواست اراده خودش را تماماً تسلیم اراده خدا کند.[2] به این ترتیب آنها از حضور در باغ عدن منع شدند و زندگی در حضور خدا را از دست دادند.[3] به این ترتیب آدم آن «شبیه صورت خدا» بودن خود را از دست داد و گناهکار شد و در مسیر مرگ قرار گرفت.[4] اما کتاب مقدس توضیحی درباره اینکه آیا فرزندان آدم نیز وارث این گناه هستند یا خیر نداده است. البته عده ایی از مفسرین کتاب مقدس به آیاتی از ایوب،[5] ارمیا،[6] اشعیا،[7] رومیان،[8] و افسسیان[9] اشاره می کنند که می تواند نشان از وراثتی بودن گناه آدم در کتاب مقدس تفسیر شود. اما حقیقت این است که به طور واضح این موضوع بیان نمی شود و به همین توضیح اکتفا می نماید که گناه از طریق آدم وارد جهان گشت.[10]
ارتباط گناه آدم با نسل بشر
در طول تاریخ کلیسا برای ارتباط گناه آدم با نسل بشر توضیحات متفاوتی داده شده است. عده ایی از مسیحیان بر این باور بودهاند که خدا در ابتدا یک طبیعت انسانی خلق کرد و بعد، آن طبیعت به تعداد انسانهای روی زمین تقسیم شد. آدم تماماً آن طبیعت را در خودش داشت و زمانی که در باغ عدن گناه کرد آن طبیعت فاسد گشت، بنابراین هر کسی که از آن طبیعت سهمی داشته باشد در این خطا و فساد شریک می باشد.[11] در دوران اصلاحات عده ایی از مفسرین نظریه دیگری را مطرح کردند مبنی بر اینکه آدم از دو بُعد با نسل خود ارتباط دارد. او از نظر طبیعی سرِ نسل بشر محسوب می شود و همینطور در عهدِ با خدا نیز نماینده تمامی انسانها بوده است. زمانی که آدم به عنوان رأس هِرم انسانی و همینطور به عنوان نماینده انسانها گناه کرد، این گناه به حساب همۀ انسانها گذاشته شد و در نتیجه همه در وضعیت تباه شده به دنیا می آیند.[12] اما نظریه دیگری نیز وجود دارد که معتقد است، گناه آدم مستقیم به حساب ما گذاشته نشد و ما وارث آن گناه اولیه نیستیم، بلکه آن فساد و تباهی ایی که آدم دچار آن گشت باعث شد نسل او نیز فاسد شده و به سمت گناه برود و گناه کند. در نتیجه ما نه بخاطر گناه اولیه آدم، بلکه بخاطر فساد نسل بشر به سمت گناه می رویم و به علت آن گناهی که خودمان انجام می دهیم گناهکاریم.[13]
مسیحیان بین آن گناهی که آدم مرتکب شد و گناه واقعی که بعدها توسط دیگر انسانها انجام می شود تفاوت قائل هستند.[14] آنها آن گناهی که آدم در باغ عدن مرتکب شد را «گناه اولیه» و گناهی که هر انسانی در زندگی خود مرتکب می شود را «گناه واقعی» می نامند.[15] منظور از گناه واقعی اعمال بیرونی انسان مانند؛ دزدی، قتل، زنا و… است، و همینطور افکار و تمایلات آگاهانه درونی مانند؛ غرور، حسادت، تنفر، شهوت ناروا، خواهشهای شریرانه و… می باشد.
در مورد گناه واقعی همه مفسرین با هم همنظر هستند، اما درباره گناه اولیه اتفاق نظری وجود ندارد. آنهایی که به گناه اولیه معتقد هستند می گویند که طبیعت انسان به خاطر گناه آدم چنان تباه شده که او قادر نیست برای نجات خودش اقدامی صورت دهد و در تمام مراحل زندگی مسیحی خود نیاز به فیض خدا دارد.[16] در واقع کسی که این دیدگاه را به وجود آورد و آن را بسط داد «آگوستین» بود. او معتقد بود که انسان از آزادی لازم برای برداشتن قدمهای نجات برخوردار نیست، و نه تنها آزادی لازم و اراده آزاد ندارد، بلکه به علت گناه اولیه، آزادی و اراده او نیز فاسد شده و به همین سبب به گناه و دوری از خدا تمایل دارد.[17] او معتقد بود فقط فیض خدا است که قادر است تمایل انسان به سمت گناه را از بین ببرد.[18]
آگوستین که از پدران کلیسا محسوب می شود معتقد بود که این تمایل از سقوط طبیعت انسان نشأت می گیرد. او تصویر سقوط طبیعت انسان را از باب سوم کتاب پیدایش می گیرد که در آن طبیعت آدم بخاطر گناه اولیه خراب می شود و انسان از آنچه که خدا برای او در نظر داشت فاصله می گیرد.[19] آگوستین گناه را جز جدا ناشدنی ذات بشر می داند و معتقد است که همه انسانها از بدو تولد به گناه آلوده هستند. او معتقد است که کل خلقت در درجه پائینتری از آنچه خدا در ابتدا در نظر داشت بیافریند قرار دارد.[20] او معتقد است که ما نیستیم که گناه را انتخاب می کنیم بلکه گناه جزئی از موجودیت ما است.[21] بنابراین چون جزئی از ما محسوب می شود ما قادر نیستیم که به تنهایی و با قدرت خود با خدا ارتباط برقرار کنیم.[22] او تعلیم می داد که حتی اگر هم بخواهیم که گناه نکنیم و با خدا رابطه برقرار کنیم هم نمیتوانیم موفق شویم، چون اراده انسان در قید و بند گناه است. شخص نمیتواند برای نجات خود کاری انجام دهد و لازم است خدا در این راستا اقدام کرده و اراده انسان را برانگیزد تا او فیض را بپذیرد.
آگوستین معتقد بود که خدا بعضی از انسانها را برگزید تا نجات را دریافت کنند و روح القدس را فرستاد تا فیض درونی را به آنها عطا نموده تا آنها توانایی اطاعت از کلام خدا را بیابند. بنابراین چون بی گناهی و معصومیت، غیر ممکن است و همه انسانها با گناه اولیه به دنیا می آیند، انجام آئینهای مقدس برای دریافت نجات ضرورت دارد، مخصوصا انجام تعمید برای نوزادان،[23] تا چنانچه قبل از بزرگسالی از دنیا رفتند از گناه اولیه پاک شده باشند. او تعلیم می داد که همۀ انسانها در «آدم» بودند و گناه کرده اند و همه، حتی کودکان نیز گناهکار و محکوم محسوب می شوند. او می گفت انسان دارای مسئولیت و آزادی است که آنچه را میخواهد اراده کند، اما او آزاد نیست که آنچه را که باید بخواهد اراده کند.[24]
الستر مک کراث در کتاب «درآمدی بر الهیات مسیحی» پیرامون توضیح این عقیده از آگوستین مثالی می آورد که در اینجا آن را عیناً نقل می کنم.
«وضعیت انسان مانند وضع معتادی است که می کوشد از قید هروئین یا دیگر مواد مخدر آزاد شود. وضعیت او غیر ممکن است از درون عوض شود. اگر بناست تغییری در وضع انسان پدید آید، این تغییر باید از خارج برسد. به همین جهت، آگوستین معتقد است که خدا در معضل انسان مداخله می کند.»[25]
حال با این توضیح در باب گناه اولیه و گناه واقعی میتوانیم تصور کنیم که آگوستین این موضوع را چگونه برای مسیحیان دوران خود توضیح می داد.
اما آگوستین کیست؟
«آئورلیوس آگوستین» در سال 354 میلادی در شهر «تاگاسه» در الجزایر امروزی به دنیا آمد.[26] در آن زمان این شهر جزو ایالت «نومیدیه» از توابع امپراطوری روم بود.[27] پدر آگوستین ایماندار نبود اما مادرش «مونیکا» زنی ایماندار بود.[28] در جوانی خانوادهاش او را به شهر «کارتاژ» فرستادند تا تحصیل کند.[29] به گفته خودش در جوانی اهل عیاشی بود.[30] او بعدها با فلسفه آشنا گردید، اما خیلی نگذشته بود که با مانَویت که تلفیقی از ایمان مسیحی و کیش زرتشتی بود آشنا گردید و جذب آن شد.[31] در سال 386 زمانی که مقام استادی علم بیان را در شهر «میلان» داشت توسط خواندن قسمتی از رساله رومیان (13: 13 و 14) به مسیح ایمان آورد و به وسیله «آمبروز» (از پدران کلیسا) تعمید گرفت.[32] بعد از آن با دیگر مسیحیان زندگی خود را وقف مطالعه و تحقیق و زندگی رهبانی کرد.[33] در سال 388 کشیش و در سال 396 اُسقف شهر «هیپو» در شمال افریقا شد[34] و تا زمان مرگش در سال 430 در همین مقام باقی ماند.[35]
آگوستین کتابها و مقالات زیادی نوشت و عقاید خود را در آن تبیین کرد. یکی از این کتابها «اعترافات» نام دارد. این کتاب در زمان حیات او نیز معروف بود و واعظان از این کتاب برای موعظه و تعلیم استفاده می کردند. اما این عقاید که پیشتر به آنها اشاراتی کردیم برای عده ایی از مسیحیان مستمسکی شده بود برای بی بند و باری و لذت پرستی و به همین دلیل بعد از ایمان به مسیح هیچ حرکتی برای تغییر زندگی گذشته خود انجام نمی دادند و غرق در زندگی گناه آلود گذشته بودند.
پلاگیوس و عقیده او
«پلاگیوس» (نام اصلی مورگان) راهبی زاهد و بسیار محترم اهل انگلستان بود که در سال 400 به رُم آمد.[36] او با دیدن بی بند و باری در بین مسیحیان رُم متعجب و نگران شد. او در صدد برآمد تا با کمک «سه لستیوس» عقیده ایی را درباره چگونگی نجات تبیین نماید. او به دنبال بررسی و ریشه یابی بی بند و باری مسیحیان رُم برآمد. روزی در جلسه ایی نشسته بود و واعظ اشاره ایی به کتاب «اعترافات» نوشته آگوستین کرد که در آن آگوستین توضیح داده بود که امکان به انجام رسیدن نیکویی و عدالت در دنیا وجود ندارد مگر با دخالت فیض الهی. به عبارتی واعظ دربارۀ تقدیرگرایی محض توضیح می داد.[37] پلاگیوس متوجه شد که این نوع تفکر دستاویزی شده تا ایمانداران هیچ تلاشی نکرده و همه چیز را به فیض خدا منوط بدانند. اما پلاگیوس معتقد بود که هر انسانی یک خلقت متفاوت از آدم بوده و به مانند او دارای اراده آزاد است.[38] او می گفت انسان تحت تاثیر گناه اولیه نیست و خودش می تواند خوب و بد را تشخیص دهد.[39] اما چون نسلهای قدیمی تر گناه می کنند، این گناه مکرر باعث شده که جسم فعلی انسان ضعیف گردد و در نتیجه او گناه می کند. بنابراین انسان گناه را از آدم به ارث نمی برد و اراده او منحط نیست و فقط ضعف جسم انسان در نتیجه گناهان پیشینیان است که باعث می شود گناه در جهان فراگیر باشد.[40] به باور او گناه اولیه آدم یک نمونه ارتکاب به گناه است که به ما نشان می دهد که چطور ممکن است سقوط کنیم.[41]
پلاگیوس معتقد بود که انسان دارای اراده ایی آزاد است و میتواند با استفاده از این اراده آزاد برای کسب تقدس با خدا همکاری کند. او معتقد بود همه چیز برای این امر، در دسترس انسان قرار دارد و خدا امکاناتی مانند عقل، کتاب مقدس و الگوی مسیح را به ما داده است و میتوانیم از آن امکانات برای دریافت فیض خدا استفاده کرده و نجات یابیم.[42] او تعلیم می داد که شخص گناهکار خوانده شده تا یک رابطه درست با خدا برقرار نماید و او برای اینکار توانایی لازم را دارد.[43] به باور او گناه از ناتوانی جسم است و نه از تباهی اراده.[44] طبق نظر او گناه اولیه اصلا وجود ندارد و هر شخص همانقدر آزاد و بی گناه آفریده میشود که آدم آفریده شده بود.[45] و بعدا با اراده آزادی که خدا به او عطا کرده است می تواند بین گناه و پارسایی یکی را انتخاب نماید، اما به دلیل ضعف جسمی که دارد به سمت گناه کشیده میشود. بنابراین بی گناهی امکان پذیر است و چیزی محال محسوب نمیشود.[46] پس اگر انسان بی گناه و بدون به ارث بردن گناه اولیه از آدم متولد می شود، انجام آئینهای کلیسایی و مخصوصاً تعمید کودکان برای دریافت نجات بی معنی و غیرضروری است، چون اساساً انسان وارث گناه نیست، در نتیجه از محکومیت نیز آزاد است.[47]
بدعت پلاگیانیسم
در اوایل تعلیم پلاگیوس یک تعلیم معمولی به حساب می آمد، اما رفته رفته کلیسا متوجه تفاوت دیدگاه او شد. در سال 411 آگوستین از خطر پلاگیانیسم آگاه شد و با این آموزه به مخالفت پرداخت.[48] او مطالب زیادی در رد این عقیده نوشت. آگوستین که پیشتر و در زمان مخالفت با مانویها معتقد بود که شخص بی ایمان می تواند توسط ارادۀ خودش و توسط ایمان و بدون دریافت هیچ کمکی اولین قدم را برای بازگشت به سوی خدا بردارد، در مبارزه با پلاگیانیسم به این نتیجه رسید که ایمان نیز عطایی از طرف خداست، به عبارتی فیض خداست که عمل می کند و شخص ایمان می آورد و نجات می یابد. آگوستین در دفاعیاتش به این آیه اشاره می کرد: «جز آنچه که از دیگران گرفتهای چه داری؟» (اول قرنتیان 7:4) او معتقد بود که فیض، به همگان داده نمیشود و در نتیجه همه ایمان نمی آورند. در این میان راهبی به نام «جان کاسیان» سعی کرد بین عقاید آگوستین و پلاگویس یک تعادل برقرار کند. او نگران بود که عقاید آگوستین مبنی بر برگزیدگی و فیض غیر قابل مقاومت خدا منجر به احساس عدم مسئولیت در ایمانداران شود.[49] همانگونه که تا حدودی نیز قبلا اتفاق افتاده بود و این تعلیم باعث کج فهمی بعضی از ایمانداران و در نتیجه انحراف آنها از زندگی مسیحی شده بود.
اما چرا پلاگیوس دچار انحراف شده بود؟
پلاگیوس معتقد بود انسان با اراده خودش می تواند از گناه پاک شود.
پلاگیوس چون انسان را آزاد و با اراده آزاد می دانست معتقد بود که انسان بدون کمک اولیه خدا می تواند خودش را از گناه پاک کند. شعار او این بود که «من باید، پس من می توانم»[50] اما کلام خدا در رساله اول قرنتیان باب 4 آیه 7 می فرماید: «زیرا کیست که تو را برتر ساخته است؟ جز آنچه که از دیگران گرفتهای چه داری؟ پس اگر از کسی دیگر گرفتی چرا طوری به خود فخر میکنی که گویا از خود داشتهای؟»[51] در این آیه به وضوح میخوانیم که هیچ چیزی نیست که ما از خدا دریافت نکرده باشیم. البته به جز تقصیرها و گناهانمان که عطیه خدا نیست.[52] در این صورت اراده انسان نیز از خدا دریافت شده و ما فقط به کمک خدا میتوانیم به سمت پاک شدن از گناه قدم برداریم. درست است که این حرکت به سمت پاک شدن از سمت ما اتفاق می افتد، اما سر منشاء پاک شدن عملی است که خدا توسط صلیب عیسی مسیح برای ما انجام داده و آن را در دسترس ما قرار داده است. هر چقدر هم ما به سمت بی گناهی قدم بر داریم این امکان وجود ندارد که پاک شویم مگر به واسطه مرگ و کفاره عیسی مسیح، و در اینجا می بینیم که بدون خدا نمیتوان از گناه پاک شد. پلاگیوس معتقد بود که انسان در بدو تولد بی گناه به دنیا می آید و امکان دارد که در همان بی گناهی بزرگ شده و پاک بماند، دقیقا طبق الگوی عیسی مسیح. اما واقعیت این است که این نیز وابسته به فیض خداست. (اول قرنتیان 7:4) در نتیجه بدون کمک خدا نمی توان از گناه پاک شد.
پلاگیوس معتقد بود گناه پدر ربطی به فرزند ندارد.
پلاگیوس اعتقادی به گناه اولیه نداشت و انسان را وارث گناه آدم نمیدانست و معتقد بود همه انسانها از اول بی گناه هستند.[53] او معقتد بود که سرشت انسان ذاتاً گناه آلود نیست.[54] اما در کتاب مقدس آیاتی هست که نه واضحاً، اما میتواند اشاره به وراثتی بودن گناه اولیه باشد. کلیسا مسئله گناه اولیه را پذیرفت و در نتیجه همه انسانها را وارث گناه آدم دانست. در این صورت انسان صلاحیت جبران این کار را از دست می داد. یعنی آنچه که در بالا اشاره شد که پلاگیوس معتقد بود که انسان به تنهایی قدرت پاک شدن از گناه را دارد و میتواند حتی از بدو تولد گناه نکند را زیر سوال می برد.[55] به این دلیل که او گناهکار زاده می شود، بنابراین امکان و قدرت گناه نکردن را ندارد، و حتی اگر در طول زندگی خود گناه نکند، همچنان باید پاسخگوی گناه آدم که از او به ارث برده باشد، و همین گناه اولیه است که اراده انسان را به تباهی کشیده و او را مجددا به گناه کردن بیشتر متمایل می کند.
پلاگیوس معتقد بود فیض خدا عام بوده و شامل همه می باشد.
درباره این عقیده در آغاز کلیسا و در راس آن شخصی که با پلاگیوس مبارزه می کرد یعنی آگوستین با او هم عقیده بود.[56] اما رفته رفته در مبارزه با پلاگیوس موضع آگوستین نیز عوض شد و به این باور رسید که خدا فقط بعضی را برگزیده است و نه همه انسانها را. آگوستین معتقد بود خدا فیضی را برای بشر در دسترس قرار داده به نام «فیض عمل کننده» این فیض هر اراده نیکو را در انسان به وجود می آورد، این فیض شکست ناپذیر است. به عبارتی انسان نمیتواند در مقابل آن مقاومت کند. به همین دلیل این فیض در به دست آوردن آن هدفی که به دنبال آن است یعنی تغییر و تبدیل انسانها موفق خواهد بود.[57] البته این فیض اراده آزاد انسان را از بین نمی برد، بلکه خدا بر روی روح انسان تاثیر می گذارد و بر آن غلبه می کند. اما این کار را به شکلی انجام می دهد که روح انسان با آزادی و شادی واکنش نشان داده و آن را می پذیرد.[58] زمانی که اراده انسان تغییر پیدا کرد، «فیض همکاری کننده» وارد می شود، چون اراده انسان بسیار ضعیف بوده و بدون کمک خدا نمی تواند تبدیل شود و ممکن است به زودی مجددا سقوط کند. برای اینکه انسان بتواند این نجات را تا به آخر داشته باشد به فیض دیگری نیازمند است به نام «عطای مقاومت». این فیض به همه کسانی که به مسیح ایمان می آورند داده نمی شود بلکه تنها به برگزیدگان داده می شود.[59] اما پلاگیوس معتقد بود که این فیض برای همه است و هر کسی که ایمان می آورد میتواند این فیض را دریافت کند.
پلاگیوس معتقد بود که انسان علاوه بر رحمت خدا نیاز به اعمال خودش هم دارد.
پلاگیوس به پارسایی و زُهد اعتقاد داشت. او از رفتارهای نابهنجار و هرزگی در کلیسای رُم به تنگ آمده بود و اعلام کرد که انسان باید در سایه احکام عهد عتیق و الگوی عیسی مسیح، به صورت مداوم در پی تزکیه نفس و بهبود وضع روحانی خودش باشد. او با شدت تمام بر این نکته تاکید داشت که انسان باید اخلاقاً مسئولیت پذیر باشد. به دلیل دیدن سستی ایمانداران و بی بند و باری آنها او به این نتیجه رسید که آنچه آگوستین و کلیسا در مورد نجات درس می دهند به نوعی جبر گرایی است، و به دلیل روح جبرگرایی که در آموزه نجات توضیح داده شده، ایمانداران هیچ تلاشی برای یک زندگی خداپسندانه ندارند و همه چیز را به عمل خدا در زندگی خودشان موکول می کنند.
پلاگیوس تعلیم داد که درست است که فیض، عام بوده و فیض الهی به همه برای نجات کمک می کند، اما انسان باید با تلاش های خودش، خود را شایسته دریافت آن گرداند.[60] این دیدگاه خلاف آنچه است که آگوستین تعلیم می داد و بعدها کلیسا نیز عقیده آگوستین را پذیرفت. آگوستین معتقد بود که اراده انسان چنان تباه شده که هر آنچه که انجام میدهد آنچه نیست که باید انجام دهد. در نتیجه اعمال او همه فاسد بوده است و این اعمال فاسد نمیتواند برای نجات با خدا همکاری کرده، در واقع نجات تماماً نتیجه فیض خداست. این عقیده راست دینی (ارتودکس) است که می گوید انسان نمیتواند از طریق تلاشهای خود برای کسب نجات با اراده الهی همکاری کرده و کاری انجام دهد.
کلام آخر
عقاید پلاگیوس در شورای افسس در سال 431 رد شد.[61] اما این عقاید و اندیشه ها به طور کامل از بین نرفت بلکه همچنان طرفدارانی در بین اندیشمندان مسیحی داشت. بعدها این دیدگاه کمی تعدیل شده و کسانی با این شعار که «خدا به کسانی کمک می کند که به خودشان کمک کنند.» عقاید شبه پلاگیانیسمی را به وجود آوردند.[62] اما این عقیده نیز در «شواری اورانژ» در سال 529 رد شد.[63] در شورای اورانژ تاکید بر این شد که انسان برای نجات نیاز به فیض خدا دارد اما برای دریافت این فیض نیاز است تا آئینهای کلیسایی انجام شود. با اینکه در شوراها، هم پلاگیانیسم و هم شبه پلاگیانیسم محکوم شده بود اما کلیسا مخصوصا در دوران قرون وسطی تا حدودی عقاید شبه پلاگیانیسمی را دنبال می کرد.[64] یعنی نجات از طریق ایمان و اعمال.
اما عقاید پلاگیوس در طی قرون به هیچ روی از بین نرفت و عقاید لیبرالی در قرن بیستم در واقع همان عقاید پلاگیوس است که مجددا با نام جدید سر برآورده است. بر اساس عقاید کلیسای لیبرال انسان می تواند از طریق تلاشهای خود برای کسب نجات با خدا همکاری کند.[65] در واقع جنگی که در یک طرف، کلیسا با عقاید راست دینی (ارتودکس) قرار دارد و در طرف دیگر آن، کلیسا با عقاید لیبرالیسم، مجددا آغاز شده است. اما همیشه خداوند کلیسای خودش را از این طوفانها به سلامت عبور داده و خواهد داد.
نویسنده: رامین باقری
دسامبر 2020
[1] پیدایش 6:3
[2] لوئیس برکوف، خلاصه اصول اعتقادات مسیحیت، انتشارات تعلیم 2003، ص 100
[3] پیدایش 24:3
[4] پیدایش 19:3
[5] ایوب 4:14
[6] ارمیا 9:17
[7] اشعیا 5:6
[8] رومیان 8: 5 تا 8
[9] افسسیان 4: 17 تا 19
[10] رومیان 12:5
[11] لوئیس برکوف، خلاصه اصول اعتقادات مسیحیت، انتشارات تعلیم 2003، ص 102
[12] لوئیس برکوف، خلاصه اصول اعتقادات مسیحیت، انتشارات تعلیم 2003، ص 102
[13] همان منبع، ص 102
[14] همان منبع، ص 103
[15] همان منبع، ص 103
[16] الستر مک کراث، درآمدی بر الهیات مسیحی، انتشارات روشن 1385، ص 24
[17] همان منبع، ص 24
[18] همان منبع، ص 24
[19] همان منبع، ص 24
[20] همان منبع، ص 24
[21] همان منبع، ص 25
[22] همان منبع، ص 25
[23] دانلد دی اسمیتون، کلیسا: از پنطیکاست تا اصلاحات، انتشارات ایلام، 2018 ص 179
[24] تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، انتشارات فرزان، چاپ پنجم 1396، ص 87
[25] الستر مک کراث، درآمدی بر الهیات مسیحی، انتشارات روشن 1385، ص 25
[26] تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، انتشارات فرزان، چاپ پنجم 1396، ص 80
[27] پل استراترن، آشنایی با آگوستین قدیس، انتشارات نشر مرکز، چاپ دوم 1385، ص 17
[28] تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، انتشارات فرزان، چاپ پنجم 1396، ص 80
[29] پل استراترن، آشنایی با آگوستین قدیس، انتشارات نشر مرکز، چاپ دوم 1385، ص 20
[30] آگوستین، اعترافات قدیس آگوستین، انتشارات پژوهش و نشر سهروردی، چاپ سوم 1381، فصل سوم
[31] پل استراترن، آشنایی با آگوستین قدیس، انتشارات نشر مرکز، چاپ دوم 1385، ص 21
[32] همان منبع، ص 20
[33] تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، انتشارات فرزان، چاپ پنجم 1396، ص 82
[34] دانلد دی اسمیتون، کلیسا: از پنطیکاست تا اصلاحات، انتشارات ایلام، 2018 ص 173
[35] تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، انتشارات فرزان، چاپ پنجم 1396، ص 83
[36] ارل ای کرنز، سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ، انتشارات ایلام، 2018، ص 138
[37] پل استراترن، آشنایی با آگوستین قدیس، انتشارات نشر مرکز، چاپ دوم 1385، ص 35
[38] ارل ای کرنز، سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ، انتشارات ایلام، 2018، ص 139
[39] همان منبع، ص 139
[40] همان منبع، ص 139
[41] تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، انتشارات فرزان، چاپ پنجم 1396، ص 85
[42] ارل ای کرنز، سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ، انتشارات ایلام، 2018، ص 139
[43] دانلد دی اسمیتون، کلیسا: از پنطیکاست تا اصلاحات، انتشارات ایلام، 2018 ص 179
[44] همان منبع، ص 179
[45] همان منبع، ص 179
[46] همان منبع، ص 179
[47] ارل ای کرنز، سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ، انتشارات ایلام، 2018، ص 139
[48] تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، انتشارات فرزان، چاپ پنجم 1396، ص 85
[49] ارل ای کرنز، سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ، انتشارات ایلام، 2018، ص 139
[50] جوآن اگریدی، مسیحیت و بدعتها، انتشارات طه، چاپ دوم 1384، ص 181
[51] کتاب مقدس از ترجمه مژده برای عصر جدید
[52] توماس هیل، تفسیر کاربردی عهد جدید، انتشارات کوک اینترنشنال، چاپ اول 2001، ص 788
[53] جوآن اگریدی، مسیحیت و بدعتها، انتشارات طه، چاپ دوم 1384، ص 181
[54] همان منبع، ص 181
[55] همان منبع، ص 181
[56] تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، انتشارات فرزان، چاپ پنجم 1396، ص 86
[57] همان منبع، ص 87
[58] همان منبع، ص 87
[59] تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، انتشارات فرزان، چاپ پنجم 1396، ص 87
[60] جوآن اگریدی، مسیحیت و بدعتها، انتشارات طه، چاپ دوم 1384، ص 181
[61] تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، انتشارات فرزان، چاپ پنجم 1396، ص 87
[62] همان منبع، ص 158
[63] همان منبع، ص 158
[64] ارل ای کرنز، سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ، انتشارات ایلام، 2018، ص 140
منابع
اسمیتون، دانلد دی. آرمان رشدی. کلیسا: از پنطیکاست تا اصلاحات. انتشارات ایلام، 2018
استراترن، پل. شهرام حمزه ای. آشنایی با آگوستین قدیس. انتشارات نشر مرکز، چاپ دوم 1385
اُگریدی، جوآن. عبدالرحیم سلیمانی اردستانی. مسیحیت و بدعتها. انتشارات طه، چاپ دوم 1384
برکوف، لوئیس. آرمان رشدی. خلاصه اصول اعتقادات مسیحیت. انتشارات تعلیم، چاپ اول 2003
قدیس، آگوستین. سایه میثمی. اعترافات قدیس آگوستین. انتشارات پژوهش و نشر سهروردی، چاپ سوم 1381
کرنز، ارل ای. آرمان رشدی. سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ. انتشارات ایلام، 2018
کتاب مقدس. ترجمه مژده، انتشارات انجمن کتاب مقدس ایران 2012
لین، تونی. روبرت آسوریان. تاریخ تفکر مسیحی. انتشارات فرزان، چاپ پنجم 1396
مک کراث، الستر. عیسی دیباج. درآمدی بر الهیات مسیحی. انتشارات روشن، چاپ اول تهران 1385
هیل، توماس. آرمان رشدی. تفسیر کاربردی عهد جدید. انتشارات کوک انترنشنال، چاپ اول 2011