طرز فکر آگوستین در دفاعیات
13/11/2022آیا فلاسفه پروتستان از آنسلم تاثیر گرفته اند؟
13/11/2022چرا آریوس در مقابل شورای نیقیه تسلیم نشد؟
آریوس، واعظی پرآوازه
«آریوس» اهل منطقه پنج شهر لیبی بود و در جوانی الهیات مسیحی را نزد «لوسیان» انطاکیه ایی شهید معروف مسیحی آموخته بود. او پیش از جفای بزرگ به اسکندریه رفت تا خدمتی مسیحی انجام دهد. بعد از شروع جفای بزرگ او از خود رفتاری شجاعانه بروز داد و حتی به مسیحیان زندانی نیز خدمت می کرد، با اینکه بسیار خطرناک بود. او در سال 314 میلادی از طرف اسقف الکساندر به عنوان کشیش بخش بوکالیس اسکندریه مشغول به خدمت شد. او واعظ، یا شاید بهتر باشد گفته شود خواننده ایی پر آوازه بود. او الهیات خود را به صورت شعر می سرود و آن را برای مسیحیان میخواند.[1] او کشیش موفقی بود، چون هم او را به سبب پاکدامنی و دوری از گناه می ستودند و هم بابت موعظه های پر شوری که برای کارگران و زنان جوانی که به کلیسایش می آمدند انجام میداد.
اولین اختلافات واعظ محبوب و اسقف اسکندریه
شهر اسکندریه در مصر سرچشمه بحث های الهیاتی بود. یک قرن قبل از آریوس، «اُریجن» از پدران کلیسا آموزه ایی را بسط داده بود که به آن «پائین مرتبه انگاری» میگویند.[2] آریوس نیز به نوعی به همین آموزه اعتقاد داشت.[3] آریوس معتقد بود که پسر مانند پدر ازلی نیست و زمانی بوده است که پسر وجود نداشته و خدا، پیش از مسیح هنوز پدر نبوده،[4] و مسیح را از عدم خلق کرده و مسیح، امکان گناه کردن داشته است. او میگفت پدر، پسر را میشناسد اما پسر، پدر را نمی شناسد.[5] آریوس معتقد بود که خدا اگر بخواهد میتواند پسران دیگری نیز خلق کند. او این آموزه را رد میکرد که عیسی در ذات خداست، بلکه معتقد بود که عیسی از طریق رشد اخلاقی و اطاعت از خدا به درجه خدایی رسیده است.[6] آریوس در موعظه های پرشور خود الهیاتی متفاوت با دیگر کلیساهای حوزه اسقفی را تعلیم می داد.
در سال 318 میلادی اسقف اسکندریه الکساندر، از آریوس خواست که گفته های خود را پس بگیرد و تعلیم دهد که پسر مخلوق نیست و از ازل وجود داشته و تصور اینکه او مقامی میان انسان و خدا داشته بدعت آمیز می باشد.[7] الکساندر معتقد بود عیسی چیزی نبوده جز خدای مجسم بر روی زمین که به شکل یک انسان در آمده تا تاوان گناهان انسان را پرداخت نماید. اما آریوس با این قسمت مشکلی نداشت. او میگفت: «پسر چه بنا به اراده اش و چه بنا به ذات کامل باشد، چه پائین مرتبه تر از خدا باشد و چه هم مرتبه او، خدا او را از سوی خویش حاکم بهشت کرده است و کسی نظیر او وجود ندارد.»[8]
شورای اسقفان
زمانی که عده ایی از مسیحیان مصر و آسیای صغیر طرفدار الهیات این کشیش خوشنام شدند، دیگر مسیحیان با کمک امپراطور در سال 325 میلادی در شهر نیقیه (ترکیه امروزی) شورایی متشکل از حدود سیصد نفر از اسقفان تشکیل دادند تا به این مناقشه پایان دهند.[9] شورا معتقد بود که عیسی خداست، آریوس هم معتقد بود که عیسی خداست، اما نه خدای حقیقی.[10] آریوس معتقد بود که اگر عیسی الوهیت دارد، خدا او را به مقام خدایی رسانده و در زمانی این اتفاق افتاده و از ازل وجود نداشته است. نهایتا شورای اسقفان اعتقادنامه ایی را تنظیم کرد که در آن واژه «homoousios»[11] وجود داشت که به معنای «همذات بودن» پدر و پسر می باشد. همه طرفداران کشیش پیر به جز دو نفر این اعتقادنامه را پذیرفتند. اما باز هم آریوس حاضر نشد آن را بپذیرد و تکفیر شده و عقایدش بدعت آمیز اعلام شد و خودش نیز تبعید گردید.[12]
تلاشهای آریوس
زمانی که کنستانتین شورای نیقیه را برگزار کرد تصور نمی کرد که اسقفانی که در دو گروه مقابل قرار دارند تقریبا هر سال برای ادعای بدعت به طرف مقابل شورا تشکیل دهند. اسقفان محکوم شده برای بازگشت به مقام خود و همینطور انکار شورایی که آنها را محکوم کرده بود تلاش میکردند.[13] نهایتا بعد از سه سال امپراطور آریوس را بخشید و او از تبعید بازگشت. اما همچنان بر عقاید خود پافشاری میکرد و در تلاش برای محکوم کردن آن عقایدی بود که به عنوان «راست کیشی» پذیرفته شده بود.[14] نهایتا در سال 336 میلادی زمانی که همچنان مصرانه بر عقایدش پافشاری میکرد درگذشت.[15]
چرا آریوس متقاعد نمی شد؟
آریوس به آموزه های الکساندر (اسقف اسکندریه) که راست دینی مسیحی نیز به آن ایمان دارد اشکال وارد می کند و در نامه ایی برای یکی از دوستان و حامیان خود مینویسد: «آریوس، که به اتهام حقیقتی عالمگیر که تو نیز بدان معتقدی ظالمانه تحت جفای اسقف الکساندر بوده است… ما جفا می کشیم زیرا می گوئیم پسر آغاز داشته، اما خدا، بی آغاز بوده است، و همین طور میگوئیم پسر، از هیچ خلق شده، و ما این را به این دلیل میگوئیم که او نه بخشی از خداست، و نه بخشی از هیچ ماده ای مادون آن. ما را به این سبب آزار می دهند.»[16] بنابراین او به قائم به ذات بودن خدا تاکید داشت و میگفت چیزی نیست که در نهایت هستی خود را از خدا نگرفته باشد.[17]
آریوس می گفت که عیسی مسیح، با نیروی اراده، کامل بوده است و نه ذاتاً که مخصوص خداست. او معتقد بود که عیسی یا تنها خدا بوده و یا تنها انسان. پذیرش هر دو و به صورت همزمان برای آریوس غیر قابل قبول بود. بنابراین به سمت اینکه او مخلوقی نیمه خدا یا پائین تر از خدا باشد متمایل بود که با راست کیشی مسیحی در تقابل است.[18] آریوس می گفت اگر عیسی خدا باشد در این صورت خدا رنج دیده (چون عیسی رنج دیده) و اگر او رنج ببیند یک نقصی به او وارد شده و زمانی که نقص داشته باشد شأن او را پائین آورده اید.
آریوس از این تصور که خدا بر روی صلیب رنج دیده است اکراه داشت. آریوس معتقد بود اگر الوهیت عیسی را بپذیریم، بنابراین دو خدا داریم. پس چرا نگوئیم روح القدس هم خداست![19] در این صورت سه خدا داریم، و چرا همینجا متوقف شویم؟ میتوانیم به اندازه تخیلات انسانها خدا داشته باشیم. نگرانی از شرک و به وجود آمدن چند خدایی بود که آریوس را مجاب میکرد که بر سر موضع خود مقاومت کند.
نتیجه گیری
باید توجه داشت آنچه درباره آریوس و عقاید او میدانیم از طرف مخالفانش نوشته شده و از این رو غیرمغرضانه بودن آن قطعی نیست. اما ظاهرا آریوس توانایی اقناع بالایی داشته است که میتوانست در چهار شورا حمایت اسقفان را به دست آورد. آریوس واقعا سرسپرده مسیح بود و نمیخواست به خدا اهانتی کرده باشد و حاضر بود برای این باور خود بمیرد. او در قسمتی از نامه خود به یوسبیوس می نویسد: «اینها کفریاتی هستند که ما نمیتوانیم آنها را گوش کنیم، حتی اگر بدعتگذاران (منظور او راست کیشان است) ما را به هزاران مرگ تهدید کنند.»[20] او نمیتوانست این موضوع را درک کند که خدا تصمیم گرفته انسان شود و بر روی صلیب رنج کشد تا از این طریق انسان را محبت نماید. در واقع درکش برای آریوس سخت بود. به قول نویسنده ایی، خب چه کسی گفته که درک کارهای خدا آسان است! عقاید آریوس را امروزه میتوانیم در فرقه منحرف «شاهدان یهوه» ببینیم.
نویسنده: رامین باقری
نوامبر 2021
[1] ویلیام مک میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، انتشارات اساطیر، ص 241
[2] دانلد دی اسمیتون، کلیسا: از پنطیکاست تا اصلاحات، انتشارات ایلام، ص 100
[3] تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، انتشارات فرزان، ص 47
[4] هری اوسترین ولفسن، فلسفه آبای کلیسا، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، ص 603
[5] الستر مک کراث، درآمدی بر الهیات مسیحی، انتشارات روشن، ص 365
[6] الستر مک گراث، درسنامه الهیات مسیحی، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، ص 545
[7] ریچارد ای. روبنستاین، وقتی عیسی خدا شد، انتشارات نشر مرکز، ص74
[9] ارل ای کرنز، سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ.انتشارات ایلام، ص 134
[10] همان منبع ، ص 135
[11] به معنای یکی بودن ذات و ماهیت. یا جوهر واحد.
[12] ریچارد ای. روبنستاین، وقتی عیسی خدا شد، انتشارات نشر مرکز، ص 103
[13] همان منبع ، ص 156
[14] ریچارد ای. روبنستاین، وقتی عیسی خدا شد، انتشارات نشر مرکز، ص 157
[16] رابرت ای وان وورست، مسیحیت از لا به لای متون، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص 173
[17] الستر مک گراث، درسنامه الهیات مسیحی، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، ص 543
[18] راست کیشی معتقد است عیسی مسیح هم کاملا خدا است و هم کاملا انسان. نیم انسان و نیم خدا عقیده ایی بدعت آمیز می باشد.
[19] جُوان اُگریدی، مسیحیت و بدعتها، انتشارات موسسه فرهنگی طه، ص 157
[20] رابرت ای وان وورست، مسیحیت از لا به لای متون، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص 173
منابع
اسمیتون، دانلد دی. آرمان رشدی. کلیسا: از پنطیکاست تا اصلاحات. انتشارات ایلام 2018
اُگریدی، جُوان. عبدالرحیم سلیمانی اردستانی. مسیحت و بدعتها. انتشارات موسسه فرهنگی طه. قم. چاپ دوم 1384
روبنستاین، ریچارد ای. راضیه سلیم زاده. وقتی عیسی خدا شد. انتشارات نشر مرکز. تهران. چاپ دوم 1396
کرنز، ارل ای. آرمان رشدی. سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ. انتشارات ایلام 2018
لین، تونی. روبرت آسوریان. تاریخ تفکر مسیحی. انتشارات فرزان چاپ پنجم 1396
مک گراث، الستر. بهروز حدادی. درسنامه الهیات مسیحی. انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب. چاپ دوم قم 1393
مک گراث، الستر. عیسی دیباج. درآمدی بر الهیات مسیحی. انتشارات روشن. تهران، چاپ اول 1385
میلر، ویلیام مک. علی نخستین. تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران. انتشارات اساطیر. تهران. چاپ دوم 1396
وان وورست، رابرت ای. جواد باغبانی، عباس رسول زاده. مسیحیت از لا به لای متون. انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی. قم. چاپ دوم 1393
ولفسن، هری اوسترین. علی شهبازی. فلسفه آبای کلیسا. انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب. قم. چاپ اول 1389